Part 12

168 34 39
                                    

ĐΔŘҜ ΜƗŇĐ

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ĐΔŘҜ ΜƗŇĐ

پارت دوازدهم

●●●

" لالا  لالا ، گل نازم...
بخواب حالا ، پسرکم...
شب رسیده به خونه ما ...
اما مامان‌ اینجاست حالا...
پسر کوچولوش و
نمیزاره تنها..
پسر کوچولوش و
نمیزاره تنها.."

با نگاه به چهره مهربان مادرش ، نفس راحتی کشید.
" مامان.. خودتی؟"
زن بوسه ای به پیشانی پسرش زد و لبخندی به چهره اش پاشید.
" آره پسر قشنگم ، حالت خوبه ؟"

" مامان من میخوام بیام پیشت بمونم .. خیلی دلم برات تنگ شده تروخدا تنهام نزار مامان.."

" تو باید برگردی پسرکم.. اینجا جای تو نیست"

" نه مامانی.. تروخدا..  از وقتی تو رفتی من روی خوش زندگی رو ندیدم . نرو مامان.."

" برگرد دردت به جونم.. برگرد . من همیشه کنارتم،  تا ابد کنارتم "

●●●

روی صندلی پلاستیکی کنار تخت پسر نشسته بود‌ ، انگشتانش را در هم قفل کرده بود و سرش را پایین انداخته بود. کت بلند خاکستری رنگی به تن داشت و با کفش های آکسفورد قهوه ای رنگش روی زمین ضرب گرفته بود.

با ورود سوز سرمایی از پنجره باز اتاق ، از جا برخاست.  پنجره را محکم بست و بعد به سمت پسر برگشت. پتو را روی تن زخم خورده اش مرتب کرد و به کبودی های متعدد روی گونه ها ، پشت پلک  و زخم عمیق گوشه لبش نگاه کرد.
با اخم به رد دست دور گلوی پسر چشم‌ دوخت و با نگاه به نیمرخ مظلوم پسر، دلش به حالش سوخت.
" بار تمام بی رحمی های دنیا ، افتاده روی دوش تو. میتونی از پسش بربیای ؟"

پزشکی پرونده به دست،  وارد اتاق شد و وکیل جلو رفت .
" حالش خوبه آقای دکتر؟"

مرد عینکش را روی صورتش تنظیم کرد و به تصویر رادیولوژی پسر نگاه کرد‌.
" دنده سوم و چهارمش مو برداشته،  خوشبختاته شکستگی نداره ."
در ادامه بالای سر پسر بیهوش رفت و زخم های صورتش را معاینه کرد.
" زخم های صورتش هم عمیق نیست و با پمادی که براش نوشتم‌ ترمیم میشه. ممکنه به خاطر ضرب دیدگی دنده هاش، درد داشته باشه که براش مسکن هم نوشتم،  داروهاش و تهیه کنید و بعد از به هوش اومدنش میتونه بره"

Dark Mind Where stories live. Discover now