هلوملوووووو
براتون اسپویل اوردم چون خیلییییی کم لطفی کردید و بیمحبت بودید این مدت تا رسیدن ووت پارتهای قبلی به ۶۰، فقط همین اسپویل رو خواهید داشت و باید بدونید که به پایان داستان رسیدیم و این اسپویل دیگه جوسازی نیست😉😉
پس اگر پارتهای اخر داستانو میخواید ووتارو برسونید چون پارت امادهاس😁😁_نمیتونی... نمی... تونی... نجاتم بدی... چیزی که... سعی داری بیرون بکشی... روح..مه... پس... منو... بکش... دایی..
مطمئن نبود چیزی که در چشمان جین لینگ میدید یک تمسخر بود از اینکه اطمینان داشت ووشیان قادر به کشتنش نخواهد بود یا اینکه تنها سعی داشت با کلماتش او را متزلزل کند اما زمانی که ووشیان در تقلا بود بفهمد باید رهایش کند یا به زندگیاش پایان بدهد، جین لینگ دستش را سمت شمشیرش که در سمتی دیگر افتاده بود دراز کرد و با اخرین قدرتش، ان را فرا خواند. شمشیر از زمین بلند شد و با قرار گرفتن کف دستش، جین لینگ، ان را بیتعلل و پرقدرت، درون شکم ووشیان فرو برد.حالا ببینم باز میتونید نادیده بگیرید یا نه💀🖤🚶♀️🦋
YOU ARE READING
WANGXIAO
Fanfictionشیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است. شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، ص...