هلووووووووو گایز😍😘😘😎
چطور مطورین؟؟؟؟😘😘
خب پیش از هر چیز این پارتو خیلی دوست دارم و خیلیم زیاد شد پس بذارید یکم تهدیدتون کنم.. یوهاهاها😎😎
نظرات و ووت پایین مساوی است با پارتای کمتر و کوتاهتر.😎😎
اخر این قسمت یه خماری خیلی خوبم دادم بهتون که برید حال کنید و بدانید و اگاه باشید که من مینویسم ولی آپ نمیکنم اگر راضی نباشم ازتون😘😘😘
اب قند، دستمال، شیرینی و تنقلات برای این قسمت هم پیشنهاد میشه ولی ایشاا از قسمت دیگه این بساطو جمع میکنم یکم خشن میشم😎😎
نکته دوم اینکه ادرس پیج اینستامو میذارم که توش فقط دیالوگ داستانامو میذارم. اگر دوست داشتید میتونید دنبالش کنید. HIDDEN_YIZHAN
ازمم نپرسید چرا اسمش اینه چون خودمم نمیدونم😁😂
اینم ایدی تلگرامم که اگر دوست داشتید باهام در ارتباط باشید😁 MAYA30MAC
امیدوارم لذت ببرید💕💕
.................................................
_این دفه چیزای خیلی بیشتری هست که باید بهشون رسیدگی شه.
_توی دعوتنامهای که فرستادیم درخواست کردیم محافظان بیشتری با خودشون بیارن. یوبین تو باید خروجی پشت ساختمون موزه و ورودی مقر ابرو پوشش بدی. محافظان اتاق مانیتورینگو بیشتر کن و پهبادارو در سطح کوهستان پخش کن.
یوبین سر خم کرد: بله.
هایکوان به نقشه مقابلشان نگاه کرد: بهتره نگهبانای جنگل استتار کنن.
_موافقم.
یوبین گفت: به جز مقر ابر، اگر بخوان وارد خونه شن چی؟
هایکوان گفت: احتمالش هست. ممکنه اخبار جا به جایی وسایل درز پیدا کرده باشه.
ییبو گفت: برای قسمت پشت بام و ساختمون خودمون محافظان دیگهای استخدام کردم.
یوبین کمی این پا و آن پا کرد تا بالاخره گفت: ولی راجب ژان چی؟ اونم توی مهمونی شرکت میکنه؟
ییبو مصمم بود: نه. نمیذارم کسی ببینتش.
هایکوان تایید کرد: همینجوریشم ممکنه حضورش لو رفته باشه اما بهتره در مهمانی شرکت نکنه.
یوبین دوباره گفت: میترسم نتونیم یه جا نگهش داریم.
هایکوان لبخند زد: بچه نیست اما خیلی پر سر و صداست. درست مثل وقتی که وی ووشیان برای آموزش به مقر ابر اومده بود. عمو واقعا از دستش سرسام گرفته بود.
هر سه با یاداوری آن روزها لبخند زدند و یوبین گفت: فکر نمیکنم قانونی مونده بود که نشکسته باشه.
YOU ARE READING
WANGXIAO
Fanficشیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است. شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، ص...