Part 34: (2) خانواده

539 144 188
                                    

هاااااایییی هااااااییییی..... کی اومدههههههه

یوهاهاهااااا...... دیدین چه زود اومدم؟؟؟😏😎😁

ولی اگرررررر بدونید که چی اوردمممممم.....🤗🤗🤗

مطمئنا بغل خالی نیاوردمم😂😂

ولی وانگشیائو اوردم اونم چه واگشیائوییییی... دااااااااغ... همین الان از تو ورد دراومده....

البته که نباید اپ میکردم تا وقتی ووتا به صد برسه دقتون میدادم ولی گفتم بذار واسه پارت بعدی چون هم لطفش بیشتره هم مزه‌اش هم شما قراره با چیزی مواجه شید که زمینو گاز میزنید برای اپ بعدی.😎😎

به خدایان قسم که تا زمانی که ووت‌های این پارت و پارت پیش از این هر کدام به صد نرسد و برای این پارت ابراز احساسات نکنید و در هنگام گفته شده اهنگی که قرارداده شده پلی نکنید از پارت جدید خبری نخواهد بود و باید ارزویش را به بهشت ببرید.😇😇

خلاصه که اب قندا اماده... دستمالا اماده... بالشتا جهت گاز زدن اماده... کلا خودتون حدس بزنید که ممکنه با چه احساساتی مواجه شید و خودتونو براش اماده کنید..

بریم دیگه به امید بودا و گوسو😇😇

..................................................................................


عطر خوب سوپ و پنکیک‌های کدو و سیب‌زمینی، ترشی‌جات و خوراک بادمجان چیده شده روی میز از پنجره‌ها بیرون میزد و رهگذران و بازدیدکنندگان گرسنه موزه را به تکاپو می‌انداخت. هر کسی که این بو را میشنید، مطمئنا به خوبی میفهمید در این خانه، یک زن زندگی میکند؛ تنها عطر غذای یک مادر می‌تواند تا این حد دیوانه کننده باشد.

جکسون تمام صبح خودش را در اتاق ژان حبس کرده و وقتش را در کلاس‌های انلاین گذرانده بود. اما وقتی صدای خانم شیائو را شنید که گفت "غذا حاضرههههه" و عطر خوراکی‌ها زیر مشامش زد، به استاد کسل کننده‌اش لعنتی فرستاد و لپتاپ را بست: گور جد و ابادت با اون صدای نکره‌ات!

سمت در اتاق پرواز کرد تا سراغ میز و غذاها برود اما بلافاصله ژان او را داخل هل داد و در را بست.

_چته روانی؟

_از صبح بابا گیرم انداخته که موزه رو ببینه نمیتونستم دو دقیقه بیام بالا. تا مامان زنگ زد گفت بیایم ناهار رضایت داد. حالا من پسرشم ولی اون وانگ ییبو بیچاره چه گناهی داره؟! هفت جد اون همه کاسه کوزه رو دراورد. پووووف...

_خب به من چه؟ برو کنار مردم از گشنگی. این استاده به اندازه کافی مخمو خورد.

ژان جلوی در ایستاد: وایستا ببینم. قبلش بگو من دیشب چه غلطی کردم.

WANGXIAOWhere stories live. Discover now