÷ شینگ تقریبا داره از کنترل خارج میشه. این هفته نزدیک سه بار توی تایم خالیش بهش زنگ زدم تا باهم حرف بزنیم و شاید بریم بیرون ولی هردفعه با گفتن اینکه سرش مشغوله و بعدا بهم زنگ میزنه جمعش کرده و حدس بزن چی؟ همهش پیش اون دختره امیه!
لوهان غر زد و سرش رو به پشتی مبل تکیه داد. احساس میکرد توی مسابقه نامشخص، ناجوانمردانه و نامعلومی با تمام سابقه و تجربه حضورش توی زندگی شینگ خیلی راحت در شرف باختن بهترین دوستش به دختریه که کمتر از یک ماهه با شینگ آشنا شده.
- اون از امی خوشش میاد، کجای این ایراد داره؟
÷ داره خودشو با اون دختره خفه میکنه.
- این تقریبا وضعیت تو و سوهی هم بود، باید یذره بهش زمان بدی تا خودش رو پیدا کنه.
لوهان چشمی چرخوند و مینسوک مقداری از چای سبز داخل فنجونش نوشید. میتونست بفهمه بیشترین مشکل لوهان فعلا دلتنگی برای ییشینگیه که سعی میکنه قدم جدیدی برای زندگیش برداره ولی مطمئن نبود بتونه کمک زیادی به پسر انجام بده یا نه.
÷ به هر حال حس خوبی ازش نمیگیرم، دختره یجوریه.
- دختر پرتلاش و صادقیه، همین که با شینگ کنار میاد و کمتر از تو سعی میکنه بهش توهین کنه هم یه پوئن مثبت براش حساب میشه.
÷ من به شینگ توهین نمیکنم این صرفا سر به سر گذاشتن و اینجور چیزاست!!
- شاید بهتر باشه نظر خودشم در این باره بپرسی؟
جرعه آخر چای سبزش رو نوشید و نگاه آرومی به چشم های لبریز شده از بهت لوهان داد.
÷ اون.. ناراحت میشه؟
- فکر نمیکنم، ولی من ییشینگ نیستم و حالت چشمات نشون میده تا حالا نظرشو درباره شوخیایی که باهاش میکنی نپرسیدی. شاید خوشش نیاد واقعا.
لوهان با خیالی راحت شده چشمی چرخوند و خودش رو روی مبل جابهجا کرد. احساسی بهش میگفت که مینسوک متوجه احساسش درباره رابطه جدید شینگ میشه و فقط سعی میکنه با اینطور نادیده گرفتن و بی اهمیت جلوه دادن موضوع ازش بخواد کمتر بهش توجه کنه.
برای لحظهای فکرش سمت خود مینسوک رفت و نگاهش رو به پسر داد تا درباره احساس مینسوک درباره دوستیش با جونگده موقع آشناییش با جیهون بپرسه، اما یادآوری اینکه مینسوک حتی قبل از اعتراف جونگده به جیهون پسر رو تنها گذاشته بود لبهاش رو روی هم چفت کرد.
هرگز دلیل رفتن ناگهانی مینسوک از کنار جونگده و کمرنگ شدن شدید ارتباطش با بقیه رو نفهمید و حتی درباره اینکه پرسیدنش هم کمکی میکنه یا نه شک داشت. شاید پای مسئله غم انگیزی در میون بود و لوهان با کنجکاوی درباره موضوع، صرفا غم های دفن شده رو شخم میزد و باعث ناراحتی مینسوک میشد؛ کاری که هیچوقت نمیخواست خودش یا هر کس دیگهای در حق پسر بزرگتر انجام بده.
YOU ARE READING
Opia ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Fanfiction"شدت مبهم نهفته در تماس چشمی" مسیر خوب زندگی جونگده درست بعد از مراسم نامزدیش تغییر جهت میده و اینبار همه چیز به دوست عزیزی که جونگده مدتهاست از دیدنش محروم شده برنمیگرده، بلکه موضوع حالا پارتنر جدید اون پسره؛ اوه سهون! 🍂Couples : Xiuchen. Kaihun...