قسمت دهم

343 34 9
                                    

بعد از سه ساعت زل زدن به عکس و عین احمقا خندیدن تصمیم گرفتم که بخوابم. بعد از اینکه بیدار شدم دیدم صداهایی داره از اتاق میاد . رفتم تو هال ولی هیچکس نبود. رفتم تو تاق مامانم دیدم اونجاس.اول در زدم بعد از اینکه صدایی نیومد درو باز کردم رفتم تو. یه تاپ خیلی تنگ پوشیده بود و همش خودشو تو آینه نگاه میکرد. هه حتما سعید جونش داده بهش.
"سلام نازی ببین این تاپه بهم میاد?"
منم یه نگاه بی تفاوتو خشک بهش انداختم و گفتم "خیلی" بعد از اتاق رفتم بیرون.
این سعید بدجور ذهنمو درگیر کرده بود . تصمیم گرفتم واسه چند دقیقه بهش فکر نکنم . زنگ زدم به نگار .بعد از شیش هفت تا بوق بالاخره برداشت .
"بله?"
"سلام نگار خوبی?"
"مرسی"
"امممم خب خواستم زنگ بزنم بهت حالتو بپرسم"
"خوبم"
"چیزی شده ?"
"نه"
"چرا انقدر عوض شدی"
"ببین کی به کی میگه"
"منظورت چیه?"
"دارم فکر میکنم تو کی هستی. باورم نمیشه هنوز. چطور خوده واقعیتو نشون دادی یعنی تو تویه این مدت داشتی نقش بازی میکردی سارا راست میگفت که بهت میگفت دختره ی به ظاهر پاک "
"چی میگی نگار?"
"من با کسی که برای حرفام تره هم خورد نمیکنه حرفی ندارم . چند بار بهت گفتم با این پسره نگرد لاشیه اونوقت تو رفتی تو مهمونی بوسش کردی ?"
"پس کاره خودشو کرد"
"کاره خودشو کرد یا نکرد موضوع تویی و رفتارات که از یه هفته پیش تا الان صدو هشتاد درجه فرق کرده"
"کاری نداری?"
"نه فقط امیدوارم یه روزی دست از این لجن بازیهات برداری"
بعد گوشیو قطع کردم. سردرد داشتم به خاطر حرفاش.تصمیم گرفتم زنگ بزنم به آرش . لامصب عین مسکن عمل میکنه. بالاخره بعد از ده تا بوق برداشت.
"سلام"
"سلام عزیزم خوبی?"
"نه اصلا"
"چرا? نبینم عشقم ناراحت باشه"
"سرم درد میکنه از صبح تا الان همش داره بهم شوک وارد میشه."
"خب پس میخوای یه شکی هم من بهت بدم?"
"اوه اوه نه مرسی به اندازه کافی امروز کشیدم"
"ولی شاید خوشحالت کنه ها"
"امم خب بگو"
"منو سارا از هم جدا شدیم"
همون لحظه انقدر خوشحال شدم که نزدیک بود گوشیم از دستم بیفته.
"جدی میگی?"
"آره عزیزم"
"واییی مرسی"
"تا نیم ساعت دیگه آماده شو بیا پایین"
"کجا میخوایم بریم"
"سوپرایزه"
"اوف خب نمیشه بگی حداقل من بدونم لباس چی بپوشم ."
"نه نمیشه ولی یه لباس راحت بپوش"
"اممم باشه"

_______________________________
قسمت بعدیو یه ساعت دیگه میزارم ببخشید:(
نظرتون چیه? یعنی کجا میخوان برن :)

بهترین اشتباهWhere stories live. Discover now