یه قدم رفتم جلو . یه نگاهی به پایین انداختم. فاصله خیلی زیاده اگه بخوام بپرم قطعا مردم. دلیلم واسه مردن چیه? کسی دوستم نداره? آیدا ,سحر,مامانم,بابام,دختر خاله هام,کله فامیل, دوستام. واسه اینکه مامانم از بابام جدا شده و مامانم میخواد ازدواج مجدد کنه میخوام خودکشی کنم? خیلی مسخرس . یه قدم رفتم عقب. واسه کی واسه آرش میخوام خودکشی کنم? چرا واسه کسی که براش هیچ ارزشی ندارم بخوام خودکشی کنم?از پل هوایی اومدم پایین . به جهنم که آرش دوستم نداره. اون چه خریه که بخوام به خاطرش خودکشی کنم. نه. من هیچوقت اینکارو نمیکنم. فراموشش میکنمو زندگی خودمو اداره میکنم. آره.
رفتم به سمت خونه . درو باز کردم. رفتم تو اتاقم . مامانم خواب بود. رفتم تو اتاقش. بیدارش کردم.
"چیشده?"
نذاشتم دیگه چیزی بگه سریع بغلش کردم.
"مامان دوستت دارم منو ببخش "
"چطوری اومدی خونه این موقع شب"
"مامان من دیگه با هیچ پسری حرف نمیزنم"
بعد گریم گرفت. مامانم موهامو ناز میکرد سرمو بوس میکرد.
"منو سعید میخوایم ازدواج کنیم"
"خوشبخت شی مامان عزیزم"
"تو هم همینطور دختر خوشگلم"
اون شب بهترین شب زندگیم بود. کله شبو باهم حرف زدیمو بعدش پیش هم خوابیدیم. فردا صبحش مدرسه پر انرژی بودم. نگار همش به من نگا میکردو حسودی میکرد. وقتی میخواستم برم سوار سرویس شم نگار جلومو گرفت.
"نازنین"
"بله"
"تولدت مبارک با تاخیر"
بعد یه لبخنده مسخره هم زد.
"من به تبریک تو نیازی ندارم"
بعد سریع ازش دور شدم. حالم ازش بهم میخوره .میلاد حق داشت ولش کرد دختره چندش .
رسیدم خونه . مشقامو نوشتم و بعد رفتم پای گوشیم. آرش آنلاین بود ولی باهام حرف نمیزد . همش یاد اون لحظه هایی که با هم بودیم میفتدادم . اون بوسه هامون . عکسایی که تو اینستا میزاشتم از هم. توی پروفایلمون مینوشتیم in rell. پروفایل اینستا.. آره خودشه . سریع رفنم تو پیجش . In rell پاک کرده بود ولی به جاش نوشته بود in love with N . یعنی چی? چرا وقتی از هم جداییم باز مینویسه ان . هه شاید یه دختره دیگس . نمیدونم چرا نمیتونم از فکرش بیام بیرون. مثل اینکه باید قبول کنم که شده تموم زندگیم. گوشیمو گذاشتم رو میز ولی بلافاصه یه اس برام اومد. رفتم ببینم کیه که با دیدن اسمش چشام از حدقه زد بیرون . آرش..._______________________________
یعنی چی گفته تو اسش ? :)
YOU ARE READING
بهترین اشتباه
Romanceسلام عزیزان . میخواستم داستان یه دختره 16 ساله به اسم نازنین رو بنویسم . ( این داستان تقریبا واقعی هست و داستان یکی از دوستان نزدیک من هستش ولی اسمارو تغییر دادم و بعضی جاها هم پیاز داغشو زیاد کردم :P) خلاصه بگم که داستانش خیلی قشنگه مطمئنم ازش خوش...