ناخدا کَوِول

3.8K 541 79
                                    

برای بار 10000000 این داستان فعلا تا رسیدن به نقطه ی تعویض خط داستان ها، از روی نسخه ی دیگه ی داستان که لویی با یه دختره ویرایش میشه ممکنه یکم ایراد داشته باشه اما بخش هایی که "پرنسس" داره لحن صحبت هریه.

متن آخر داستان رو بخونید حتما.

فصل پانزدهم


لویی درحالی که به هری زل زده بود یک قدم به عقب برداشت و خودش رو عقب کشید.

خودشه...

بالاخره کامل چرخید و درحالی که قلبش تند می زد شروع به راه رفتن کرد.

بالاخره داشت از هری دور میشد. داشت بالاخره آزاد می شد.

همین که لویی آماده شد یه قدم دیگه برداره صدای هری باعث شد خشکش بزنه:" پرنسس؟"

لویی سعی کرد احساس گناه رو از روی صورتش پنهان کنه و به سمت هری چرخید.

ناخدا غر غر کرد:" داری چه غلطی می کنی؟ بیا دیگه." و با حرکت دستش بهش اشاره کرد "که بیا دیگه."

لویی تا جایی که می تونست معصومانه لبخند زد:" آخه باید برم دستشویی...میدونی کجاس؟"

هری چشم هاشو چرخوند و لویی با تمام وجود مقاومت کرد که چکمه شو در نیاره و بکوبه تو سر پسرک پر مدعا. اون واقعا واسه اینکه لویی می خواست بره دستشویی داشت اونطوری قیافه می اومد؟ بی ملاحظه ی عوضی.

این به لویی یاد آوری می کرد که چرا باید زودتر از هری فاصله بگیره و بره.

هری برای اون به اندازه ی یک انسان ارزش قائل نبود. اون لویی رو به عنوان یه وسیله می دید. یه حیوون خونگی.

" برو از چِریل بپرس...اون بهت نشون میده. من دیگه بیشتر از این نمی تونم کاپیتان کَوول رو منتظر بذارم." و بعد چرخید و به راهش ادامه داد.

لویی با اخم سر تکون داد:" باشه."

"کنار در خروجی منتظرت وایمیستم. کارت تموم شد بیا اونجا."

لویی با استرس بیشتری تکرار کرد:" باشه."

لویی درحالی که به سمت بار می رفت سعی کرد عادی بمونه و نشانه ای از فرار توی صورتش نشون نشون نده. به سمت همون دختر که پشت بار داشت روی پیشخوان رو پاک می کرد رفت.

همونطور که به اونجا رسید یه نگاه به در انداخت که هنوز توسط اون مرد قوی محافظت میشد.

اون می دونست که حتی اگه سعی کنه از اون در فرار کنه چه قشقرقی ممکن بود بپا بشه خودشو به دختر رسوند و گلوشو صاف کرد:" می بخشید ممکنه نشونم بدید دستشویی کجاس؟" اون مودبانه پرسید و برای بار هزارم کلاه هری رو روی سرش بالا کشید.

دختر بهش نگاه کرد و درحالی که موهاشو پشت گوشش میذاشت گفت:" آخر راهرو." و با شصتش به سمت راست لویی اشاره کرد:" مستقیم برو جلو، دومین در سمت راست."

*شاهزاده دزد دریایی *لری استایلینسونNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ