فصل سی و یکم
وقتی لویی متوجه شد هری بالش خودش رو به داستی داده و بالش دیگه ی تخت رو هم برای لویی کنار گذاشته که وقتی اومد راحت باشه، شاهزاده کمی بر انگیخته شد.
هری مجبور نبود اون کارو براش بکنه.
تا جایی که می تونست در سکوت به سمت تخت رفت چون نمی خواست کاپیتان رو بیدار کنه. لویی بالشی که براش گذاشته شده بود رو برداشت.
هری دستش رو به عنوان بالش زیر سرش گذاشته بود و این کار رو برای لویی سخت می کرد که بخواد بالش رو بدون اینکه هری رو بیدار کنه به زیر سر هری منتقل کنه.
هری درحالی که چشم هاش بسته بود شروع کرد:" فکر کردی داری چیکار می کنی پرنسس؟" و صداش خالی از هرگونه خوابآلودگی ای بود.
پس اون نخوابیده بود... البته لویی هم زمان زیادی رو بیرون نمونده بود.
لویی لب پایینیش رو گاز گرفت و سعی کرد عادی بنظر بیاد:" داشتم بالش رو میشتم زیر سرت." لویی صادقانه جواب داد و به آرومی با بالش به صورت کاپیتان کوبید.
هری آهسته غرید و سعی کرد صورتش رو عقب بکشه و بعد با حالتی خود دار به لویی نگاه کرد:" گذاشته بودمش برای تو وقتی که میای بخوابی."
" خب من فعلا نمیخوابم پس بالش رو نگه دار هز."
" بالاخره که میخوابی، پس برش نمیدارم پرنسس."
" وقتی خواستم بخوابم ازت می گیرمش پس حالا دهنت رو ببند و بگیرش." لویی دستور داد و تقریبا خم شد و بالش رو توی صورت هری فرو کرد.
ناگهان لویی بخاطر دست های هری که دور کمرش پیچیده شدن جیغ کوتاهی زد و هری اون رو کنار خودش روی تخت خوابوند.
چشم هاش رو تکون داد تا اینکه با چشم های ریز شدهی هری برخورد کردن.
" داری به من دستور میدی؟" لحن هری به چالش کشنده بود و لویی چشم هاش رو چرخوند.
لویی جواب داد:" درست فهمیدی." و تقریبا طوری صحبت کرد که باعث بشه هری جواب بده.
" بسیار خب اعلیا حضرت. من دستورت رو گوش میدم...اما..." چشم های لویی با بیشتر فرو رفتنش توی تخت توسط هری گرد شد و هری ادامه داد:" اما خودتم باید همین نزدیک بمونی و مطمئن بشی که من دارم از بالش استفاده می کنم درسته؟"
صورت هری خالی از هرگونه احساسی بود و این باعث آزردگی لویی بود.
هرچند لویی تلاش کرد نشون بده اهمیتی نمیده و برای همین شروع به تکون دادن دستش کرد تا از مچ هری بیرون بکشتش:" پس یعنی نمیتونم بهت اعتماد کنم؟"
" در مورد اجرای دستورات..نه نمیتونی."
" دو رو! خب اینکه با اخلاقیات تو منافات داره."
YOU ARE READING
*شاهزاده دزد دریایی *لری استایلینسون
Adventureاین داستان ورژن لری استایلینسون داستان "شاهزاده دزد دریایی" می باشد. لویی تاملینسون، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط هری استایلز، بدنام ترین دزد دریایی، معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. امید...