چون تو مال منی

5.8K 585 135
                                    


فصل سیزدهم

الی با صدای یواش و هیجان زده با دیدن لویی صدا زد:" لو!"

اون برای الی دست تکون داد.

افراد کشتی هم به اندازه ی لویی برای ترک کشتی بنظر مضطرب می اومدن اما این حس باعث نشد موقع عبور لویی از کنارشون بهش پوزخند نزنن.

لویی خیلی غادی الی رو بغل کرد و بعد عقب کشید تا چهره ی کاملا شادشو نگاه کنه.

لویی مطمئن بود از روز اول حضور تو این کشتی، این اولین بار بود که الی انقدر خوشحال بود. البته حق هم داشت.

لویی به افرادی که درحال پیاده شد از وان دایرکشن بود نگاه کرد و شروع کرد:" خب، پس اینجاییم..."

الی موهاشو از جلوی صورتش کنار زد و زمزمه کنان گفت:" آره، فکر کنم فردا دیگه بتونیم برگردیم به زندگی عادیمون."

لویی با دهن بسته خندید و دستهاشو جلوی سینه ش گره کرد:" اگه خوب پیش بره آره..."

الی به آرومی پرسید:" خب وقتی از کشتی رفتیم پایین چیکار کنیم؟"

لویی بهش اشاره کرد تا دنبالش بره و وقتی به لبه ی عرشه رسیدن و از دزدای دریایی فاصله گرفتن به جلو خم شد:" من فکر میکنم هری بهم شک کرده و بدون شک حسابی حواسشو به من جمع میکنه اما ما دوتا باید تمام سعی مونو بکنیم که باهم بمونیم. به محض اینکه حس کنم حواسش پرته بهت علامت میدم، مثلا میگم "الی موهات چه بهم ریخته شده برو درستش کن. " بعد تو به بهونه ی اینکه داری میری موهاتو مرتب کنی میدویی میری سراغ پلیس ها و اونا رو مستقیم میاری پیش من و هری. وقتی پلیس ها چشمشون به من بیفته دیگه قضیه خودش پیش میره."

الی با یه چشمک پایین موهاشو بین انگشت هاش گرفت:" حالا واقعا موهام اونقدر بهم ریخته س؟"

لویی به طرف دیگه ای نگاه کرد:" بهرحال...من که حس می کنم ما خیلی زیاد از حد تو این کشتی موندیم."

الی تایید کرد:" این خیلی عجیبه که ما بیشتر از یک هفته س اینجاییم."

لویی با طعنه تایید کرد:" دقیقا! اما من یک روز دیگه رو هم اینجا تحمل نمی کنم." و با عقب انداختن موهاش به مرد هایی که درحال عبور و مرور تو بندرگاه بودن نگاه کرد.

اونا واقعا شانس آورده بودن.

الی با شادی خندید :" این اولین باریه که من به ایرلند میام." لویی هم با آه تایید کرد:" منم همینطور."

" لویی."

اون به سمتی که اسمش رو صدا کرده بودن چرخید.

زین با نگاه قدرتمند و بی تفاوتش داشت به اون نگاه می کرد. اون خیلی بنظر جدی می اومد و لویی فقط مودبانه گفت:" بله؟" و روشو از الی برگردوند تا کامل به زین نگاه کنه.

*شاهزاده دزد دریایی *لری استایلینسونTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang