کاپیتان کلیفورد

3.4K 512 299
                                    


یادداشت نویسنده رو آخر فصل بخونید. یکم طولانیه اما لطفا بخونیدش.

فصل چهلم

لویی صاف نشست و نفسش رو حبس کرد. شوکه شده بود احساس رنج و پستی و خجالت همگی باهم بهش حجوم آوردن. وقتی دست مرد به سمتش دراز شد دهنش رو باز کرد تا داد بزنه.

" سرت رو بدزد!"

وقتی بدنش با یه دست به سمت پایین کشیده شد لویی اونقدر زمان نداشت که کاری جز حبس کردن نفسش انجام بده و صدای تفنگ توی هوا پیچید.

صدایی که بهش دستور داده بود سرش رو بدزده خیلی آشنا بود و باعث شد بدن لرزونش یخ بزنه.

وقتی چشم هاش رو باز کرد اون گردنی که چند دقیقه پیش داشت سعی می کرد نبضش رو پیدا کنه جلوی صورتش بود. پوست روشن هری جلوی دیدنش بود. پوستی که هیچوقت تا اون لحظه خیال لویی رو تا این حد راحت نکرده بود.

هری هیــــس خشمناکی کشید، بازوش همچنان بدن لویی رو به خودش چسبونده بود و چشم های سبزش به مرد اسلحه به دستی که با ترس خالص بهش زل زده بود دوخته شده بود.

" هری!" لویی داد زد و شادی تمام وجودش رو پر کرد. ذهنش بی اختیار موقعیتی که توش بودن رو نادیده گرفت و فقط سرش رو به سینه ی هری تکیه داد.

هری بهش نگاه کرد، نگاه تندش هنوز روی دشمن بود که اسلحه ش رو به سمتشون نشونه رفته بود.

" ت-تو- نباید ز-زنده ب-باش-شی." مرد بیش از حد شوکه شده بود. هری لویی رو رها کرد و از روی زمین بلند شد.

کاپیتان دزد دریایی با غرش کتش رو صاف کرد، خشم و ناراحتی روی تمام اجزای صورتش نوشته شده بود:" تو هم نباید زنده باشی اما هنوز هم با وضع رقت بارت در حضور من وایستادی... مثل بچه ای که تازه اسلحه دست گرفتن رو یاد گرفته."

" تو داری منو مسخره می کنی اما اگه درست یادم باشه کسی که چند دقیقه پیش صورتت رو به خاک مالید من بودم. فکر نکن دوباره این کار رو نمی کنم استایلز!"

" تلاشت رو بکن. " هری خیلی ساده گفت و لویی بخاطر پیچیده شدن صدای تفنگ توی هوا و صدای فریاد دردناک مرد غریبه و افتادنش روی زمین شوکه شد. دستش از دور اسلحه رها شد و با دو دستش رون پاش رو چسبید که داشت قرمز می شد.

لویی دستش رو جلوی دهنش گذاشت و هری با استفاده از فرصت گلوله ی بعدی رو به اون یکی پای مرد شلیک کرد.

هری جمله ی قبلیش رو ادامه داد:" اما شک دارم بتونی. " صداش لحن کسلی داشت. و بعد به سمت مرد که با حالت دردناکی زخمش رو چسبیده بود رفت.

شاهزاده با اضطراب خودش رو از روی زمین جمع کرد و به کاپیتان دزد دریایی جوان نگاه کرد که شمشیرش رو بیرون کشید و روی زخم مرد فرو کرد.

*شاهزاده دزد دریایی *لری استایلینسونWhere stories live. Discover now