فصل سی و چهارم
لیام براش دست تکون داد:" خداحافظ! با کاپیتان خوش بگذره! مطمئنم اون راه های بهتری برای سرگرم کردنت داره اعلیاحضرت!"
از اونجایی که لیام داشت این حرف ها رو می زد لویی نمی توسنت مطمئن باشه منظورش مسائل مرتبط با سکس بود یا نه و لویی از این ندونستن متنفر بود و حس می کرد لیام هم میدونه.
لویی چشم هاش رو چرخوند و با غرغر به سمت اتاق هری به راه افتاد.
وقتی لویی وارد اتاق مطالعه شد و به سمت در دوم که به اتاق خواب ختم میشد رفت، ازاینکه هری روی صندلی نخوابیده بود تعجب نکرد.... انگار هرچقدر هم که این عجیب بود، پذیرفته بود که اونا اون تخت رو شریک بشن.
دستگیره رو گرفت و با بازکردن در وارد شد.
دیدن اینکه شخص دیگه ای روی تختش باشه زمانی برای لویی اصلا قابل پذیرش نبود. هری روی سمت خودش از تخت نشسته بود و داشت لباسش رو در میاورد.
این نمایش بدن باعث شد لویی با دونستن اینکه هری هنوز بخاطر رقصشون داغ بود ابروش رو بالا ببره.
هری بدون اینکه به خودش زحمت بده و به سمت لویی بچرخه خم شد تا بند های پوتینش رو باز کنه و پرسید:" از منظره لذت می بری؟"
لویی تصمیم گرفت با گره کردن دست هاش جلوی سینه ش سوال رو با سوال جواب بده:" راحتی هاتو می پوشی؟"
گرمای درون اتاق قبلا اینقدر آششکار نبود اما حالا، بنا به یه دلایلی لویی می تونست یه حس قلقلکی رو توی دلش حس کنه.
لویی آهسته آهسته و قدم زنان و در حالی که سعی می کرد بخش غیر منتطقی مغزش رو که روی شب های گذشته متوقف شده بود نادیده بگیره به سمت تخت رفت.
هری همون لحظه بلد شد تا کلاهش رو آویزون کنه.
بعد برگشت و روی ملافه های اون سمت تخت نشست:" یجورایی آره. " بعد یه نگاه بازیگوشانه به لویی انداخت:" تو هم از رقصیدنمون به اندازه ی من لذت بردی؟"
لویی با اعتماد به نفس خاص خودش بهش نزدیک شد:" بستگی داره تو چقدر لذت برده باشی."
هری شونه هاشو بالا اناخت:" من اونقدری لذت بردم که دلم بخواد بازم یه وقت دیگه ای انجامش بدم."
لحظه های بعد به دلخواه لویی پیش رفتن.
اون احتیاج داشت از شر این حس گرمایی که چند روز بود توی وجود بود خلاص بشه و می دونست که هری هم چندان بدش نمیاد که در این زمینه بهش کمک کنه.
بدون هیچ هشداری لویی خودش رو روی بدن دزددریایی رسوند و میشد اعتراف کرد صورت هری تقریبا شبیه همون حالتی بود که وقتی استعداد شمشیرزنی لویی رو دیده بود داشت.
ESTÁS LEYENDO
*شاهزاده دزد دریایی *لری استایلینسون
Aventuraاین داستان ورژن لری استایلینسون داستان "شاهزاده دزد دریایی" می باشد. لویی تاملینسون، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط هری استایلز، بدنام ترین دزد دریایی، معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. امید...