صبح پاشدم دقیقا ده صبح :
هووووف خداروشکر یه هفته کامل دانشگاه ندارم😎
وااای چه بوهایی😛😋😃
اخ جوون مامانم صبونه.......
هی این که اتاق.....اوووف نگید نایل داره صبونه درست میکنه😑
یهو گوشیم زنگ خورد...یه شماره غریبه
من:بفرمایید؟
اون یارو:سلام... خانوم آنجلا جکسون؟
من:بله ؟بفرمایید
اون صداهه:من اسپانسر شکلات های cake pop هستم
واا خوش به حال ننش ولی خب اینو نمیتونم بگم که 😂
من:خب....
اون صداهه:امم ما از شما درخواست داریم برای تبلیغ ما مدل بشید.
من:عاقا مگه من چی توز موتوریم؟
اون صداهه:بله؟
من:هیچی....باشه باشه روش فکر میکنم
بوق بوق بوق
ایییششش یعنی باید چی توز موتوری بشم؟خب نه اسمش باکلاس بود فک کنم پول خوبیم داشته باشه.
میدونم هر موقع بخوام میتونم از بابام پول بگیرم.ولی می خوام مستقل بشم.
صدای قار و قور شیکمم منو از افکار چرتم بیرون کشید.
از اتاق بیرون اومدم یه شلوار بلند با تاپ صورتی پوشیده بودم.
با دو تا پا مواجه شدم یه شلوار خاکستری یه تیشرت سفید .....چشای آبی.... وای ....
چشمارو.....
نایل:صبح ب....یعنی سلام 😑
من:سلام... اممم صبونه درست کردی؟😮
نایل:اره برو رو میز چیدم میتونی بخوری 😕
من:خب تو چی؟
نایل:من....اممم....باشه 😓
باهم به سمت میز رفتیم واهاهاهای نگاه کنننن.....عجب چیزاییی......
نون و پنیر و مربا و خامه و املت و چایی.... اخ جووون😝😜😲
من و نایل سفرهرو جاروبرقی کشیدیمو با دلی پر به سمت پذیرایی رفتیم.
تلویزیون و روشن کردم و زدم یه فیلم نسبتا ترسناک.
یهو شد فوتبال...... بعد سریال بعد فوتبال
من و نایل سر شبکه دعوامون شد.....
من:😡
نایل:😡
من:😡
نایل:😕
من:😡
نایل:بابا ببخشید😭
من:وااااا😐
این چرا اینطوری کرد. ؟روانی شد
نایل:اهم ...خوب..... به من چه خودت ببین.😦😒
عجباااا اینم که رفت 😓
فک کنم خیلی وحشی بازی در اوردم 😀
در اتاق نایل:
اممم....نایل میشه بیام تو؟😁
نایل:اره
من:اهم.... اهم.....خب من...من.....من....
نایل:متاسفی؟😂
آنه:هوووووف اره
نایل:نه.... نه لازم نیست متاسف باشی.....الان چیکار میکنی؟
من:هیچی بیکارم
نایل:خب قراره چی کار کنی؟
من:خب شاید تو یه بنر تبلیغاتی کار کردم 😁
نایل:ا....ها
من:باشه من میرم 😶
نایل:آنجلا؟.....::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
اممم خیلی مزخرف ولی خدایی همش که نباید,یه نواخت باشه بزارید یه ذره خز بازی درارم 😒😂
YOU ARE READING
My Angle
Fanfictionهمه چیز از یه تولد شروع شد و از تولدی که باعث شد زندگیم عوض شه....