داستان از نگاه انجلا:
سه روز از اون روز مزخرف گذشته و من حتی با نایل صحبت نکردم....
لعنتی اون پیرهن😐 ....نمیخوام کولی بازی درارم ولی هیچکی حق نداره به وسایلم دست بزنه......حتی اگه تمبون بابام (البته مامانم واسه شستن توالت میپوشیدش)😂
هم پاره میکرد میکشتمش.
از خرید اومدم تو خونه خریدام اینا بودن:
سبزی خوردن
پنیر
بیسکوییت
چیپس
یک کیسه کامل نوار بهداشتی😐
شیشه پاک کن
جارو
دستمال گردگیری
چن تا لباس خواب و کفش
و این به شما میفهمونه که بنده پریود هستم و اتاق نایل افتضاح کثیفه. 😐
کلیدو انداختم تو در. داشتم میرفتم تو که............
من:جیییییییییییییییییییییییییغ😨
وای خدااااا اینو....
یه نی نی ناناز رو زمین نشسته بود واااییی چه کاپشنی قربونش برم این کیه چه پنیره😍😃
اون بچه مو طلایی رو از زمین ورداشتم اون یه لبخند خیلی خوووب زد یه لبخند مثه....وااا این چرا مثله نایل میخنده؟😨😨
واااای خاک به سرم نایل..... نایل بچه داره؟
نمیدونم چرا ولی کلا از درون قاطی بودم😐😭
یه چیزی از دست اون بچه ی نایل (عرررررر😭😭)افتاد زمین مثه یه تخته بود
اونو ورداشتمو خوندم :
سلام آنه خوبی؟خوشی؟این نی نیه برادر زاده منه میبینی چه لپه؟😁خیلی شومبوسگومبولیه😁😝 به هر حال داداشم داشت میرفت مسافرت حالا من باید نگرش دارم..... ولی یه جلسه خیلی مهم برام پیش اومده.....خیلی مهماااااا... خییلییییی مهم حالا اگه میشه مراقبش باش راستی اسمش تئوعه😁واااااااات ددددد هلللللل؟😐آدم برادرزاده اشو تنها میزاره تو خونه که بمیره؟😐
حالا یهو شاید من خواستم برم پیش ساندرا درد کوفت خاک تو سرت ناااایل
اخیییی بمیرم الهی تئو 😭مامان قربونت بشه😭😭وااا من که ننش نیستم چه
جوگیرماااا😂😐کاپشنشو دراوردم و بهش نون پنیرو شیرینی و شیر دادم. بچه که نیست هرکوله داشت بشقابم میخورد.
قربونش برم چه شبیه نایله تو خیلییی خوشگلی😊
من:اگوری پگوری تئو 😍❤️
تئو:هه ههه هههه 😂😐
وااا این چه بزرگونه میخنده😐نکنه نایله خودشو اینجوری کرده😐
خب حالا میدونم مغزم منگله همیشه فیزیک صفر میشدم😂😂
من:گوگوری چه کثیف شدی ببرمت حموم تمیز شی 😊ولی تو که هیچی نداری اینجا 😐هم ننت هم بابات هم عموت هر سه تاشون روانیییین روانی تو چی بشی بچه رو دادن دست یه روانیه چش قشنگ مو بلوندی خوشتیپ😐خب حالا درسته ازش دلگیرم ولی خب اینا حقیقته😑😎
قبل از این که ببرمش حموم لباس پوشیدم. من الان جزو ادمای پولدار به حساب میام😎از اون تبلیغات کیک پاپ کلییی پولدار شدم. واااای دلم خدا نکشتت نایل با این وعضم باید برادرزاده ی تو رو بلند کنم😐
پروانه ها در شکمم به پرواز در امدند وقتی فهمیدم این بچت نیست نایل 😐زر زدم اصلا برام مهم نبود خواستم یادی از افتر کنم😂😐
به یه لباس فروشی نی نیا رفتم چارتا تیشرت خوشگل با سه تا شلوار تو خونه و دو تا شلوار جین پنج تا شرت و سه تا کفشم براش گرفتم😐
حالاااا من موندمو دلی شکستههههه😭😭😭
پولامو ریختم دور دسته به دستهههه😭😭
عجب شعری به به به به
اومدم بیرون و رفتم داروخانه و سه بسته پوشک و شیشه شیر و پستونک گرفتم
پولام رفتتتتت دیگه نمیااااد😭😭
به خاطر اون نایل شیاد 😐😭
ای خدااااا من چه نازم برم شعر بسرایم😂😂
رفتم خونه
اییییی کمرم. رفتم دشوری و نوارمو عوض کردم و رفتم سراغ تئو لباس کثیفاشو در اوردمو انداختم تو لباسشویی و بردمش گذاشتمش تو وان اوووف..... خیلی خسته ام ای بمیری نایل عوضی😭😐
باشامپو سر نایل کلشو شستم چیه نکنه باید بعد این همه خرج کردن براش شامپو خودمو بدم بهش؟نه بابا همینشم کلیه😐
میدونید جالب چیه ؟؟این که حرف تئو تمام مدت همینه: هر هر هر هر هر هااهاها
اوووف عجب قیافه ایی داری تئو؛ قربونت بره آنه
تئو:هر هر هر
😐😐
بدنشو با صابون گلرنگ شستمو دندوناشم مسواک زدم......میشه فوش ندید؟😁😁
با مسواک نایل 😂😂
اوردمش بیرون شرتشو پاش کردمو پوشک گذاشتم یکی از اون لباس راحتیای خوشگلو تنش کردم برگشتم دیدم خوابید😐
هوووف خداروشکر. گذاتمش تو تختشو اومدم بیرون دارم میمیرم😭😑
نه هنوزاتاق نایل مونده......وااااای خودم ترکیدم نظر ندید مدیونیدا 😁😁😁اونم تئو اون بالا اگه خوب نظر بدید قسمت بعدو امروز میزارم
YOU ARE READING
My Angle
Fanfictionهمه چیز از یه تولد شروع شد و از تولدی که باعث شد زندگیم عوض شه....