یه مو فرفری از در اومد تو چشمای سبز داشتو قدش بلند بود😐لیام و زین و لویی و نایل دوییدن سمتش و بغلش کردن😬اومد تو یه جعبه شوکولات دستش بود😐😐اومد سلام کرد و منو ساندرا هم پاشیدیم دست دادیم 😀تا منو دید لبخند زد 🙂منم لبخند زدم اخییییی چه چالی داره رو گونش😃😃شکلات و گذاشت رو میز و لم داد رو مبل😐گفت من هریم😑گفتم منم آنجلا هستم😐😁لم داد رو مبل گفت خوشبختم😕بعد شکلات و وا کرد و انداخت تو حلقش😐لویی و نایل در گوش هم دیگه یه چیزی گفتن بعد رفتن تو اتاق😐بعد نیم ساعت لویی با یه دامن کوتاه مشکی با پیشبند اومد نایلم همینطور 😐گفتم خیلی بی مزه اید😑نایل گفت چی میخوری؟😬گفتم هر چی باشه؟😃گفت بله هر چی بخوای 😏گفتم شیر کاکائو با کیک موز شکلات با بستی موزی شکلاتی 😁همه پوکر بودن😋
ساندرا گفت همرو میخوری؟😳گفتم اره 😑نایل گفت توقعشو داشتم رفت همه سفارشامو از تو یخچال اورد😐همرو خوردم همه مثل باقالی نگام میکردن😄منم با لذت میخوردم😜همه چی تموم شد😐زین رفت سرشو کرد تو سطل اشغال😐
نایل بی تفاوت رفت تو اتاقش ایرلندی رقصید 😐لویی هم به نایل پیوست😐
لیام با چنگال خودشو میزد😐ساندرا رفت لیامو نجات بده 😒من و هری موندیم😐
هری:😃
من:😐
هری:😃😃
من:😳
هری:😯
من:☹️
گفتم چته؟😟
گفت :زن رویاهام پیدا شد😜
گفتم: وااااااااات😯هری:هیچی دیگه زن رویاهام موز خوره واسه همین یافتمش😝من:بروبابا اوشگول باشگولاخ😐هری گفت:خب حالا زیاد جوگیر نشو شوخی کردم 😒
نایل و لویی از اتاق اومدن بیرونو لیام و ساندرا هم اومدن😁داشتم به امشب فکر میکردم که هری با نایل رفت تو آشپزخونه که براش املت بپزه😕املت اورد جلو ما گفت نمیخورید؟😁لویی گفت یکی دو لقمه ایی میخورم 😝چشمتون روز بد نبینه😐😐یه جوری با ماهیتابه زدش که تا سه ساعت میگفت نیکی اومده ببرتم اون دنیا سوار بر پشت سفیدش😐😐نایل کاملا راضی خورد ش هری منتظر یه چیزی بود با اشتیاق به نایل نگاه میکرد😃😃😃نایل همینجوری پوکر نگاه میکرد😐😐😐
نایل:😕
هری:😃
نایل:😐
هری:😃
نایل:هوی احمق چیه؟😖
هری:نههههههههههههههههههه😱😱😱😱
همه با حرکت انتحاری برگشتیم 😐
لیام:داداش چی شد؟😐
هری:گوزای نایل تموم شده همیشه بعد از املت میگوزید😞
زین:چییییییی؟😳😳من با گوزاش شش هامو تمیز میکردم لامصب مثه اسید سلفوریک بود😳😳😳😳
لوییی:نهههه نایلی که نگوزه نایل نییییس😭😭😭😭
لیام:نایل چی کار کردی
نایل: از قرص های ضد گوز دکتر ژیلا استفاده کردم 😁😁😁خخخخخ نایل 😁
لطفا نظر بزارید اون ستاره هم بزنید قول میدم قسمت بعدو زود بزارم
ممنون

KAMU SEDANG MEMBACA
My Angle
Fiksi Penggemarهمه چیز از یه تولد شروع شد و از تولدی که باعث شد زندگیم عوض شه....