داستان از نگاه عن😂
زنگ زدم وااای خیلی هیجان زدم😎
تیلور:الو سلام😐
من:سلااااااااام😃
تیلور:😑شما؟
من: آنجلا جکسون😊
تیلور:اها خوبی؟😄
من:بعله😁
تیلور:خب کاری که باهات داشتم در واقع یه پیشنهاده البته از طرف ویکتوریا سیکرت اگه بخوای میتونی بعد از تستای مدلینگ تو ویکتوریا چند تا شات بگیری یا کلا تو کت واک (cat walk ) شرکت کنی نظرت چیه؟😕
......
تیلور: الو؟
......
تیلور:اهم خب شاید وقت لازم داشته باشی تا هفته دیگه وقت داری میتونی نظرتو بگی بای😶
......یه پارچ آب روم خالی شد 😱
واااااای همه دست به یکی کردن منو خیس کنم اگه اون هری باشه خودم کلشو میکنم تو خلیج فارس😐
خوشبختانه یا متاسفانه چارتا چشم که به شخصه مامان و بابام بودنو دیدم 😐
مامان: خدا مرگم بده چی شددد؟😐
بابا:خانوم وایسا بلند شه 😶
مامان:ای خداااا دخترم از بین رفتتت اون دوستای بییییییب بووووبت مواد دادن بهت؟😭😭سیگار کشیدی اینطور از حال رفتی؟😭😭من دختر نا اهل بزرگ کردم؟😭😭اینه جوابه بیست و یک سال کار و تلاش هااان اینه جواب....
بابا:بسههههههههههههه😲خانوم چه قدر حرف میزنی این حرفا چیه ای بابااا😐
دخترم خودت بگو چی شده😐
من:اممم نمیتونم خب...😕
مامان: دیدی گفتم... 😭😭
بابا: صبر کن خاانوم😫دخترم بگو خودت میدونی پشتتیم
من:خب پیشنهاد کار داشتم هیجان زده شدم غش کردم😑مامان: اخیییییش😁
بابا:خب این که خیلی خوبه چه کاری؟😉
من:مدلینگ😊
بابا:😱
مامان:😵
.....
خیلی ناراحتم روزی پنج تا آپ میکنم اصلا هیچ نظر یا هیچی نیست تقریبا دویست نفر دارن میخوننش ولی هرچی میگم نظر بدید نمیدید من بازم میزارم ولی اصلا راضی نیستم اگه اینجوری پیش بره پاکش میکنم 😒😧
