الکس جزوه ـش رو کوبید رو میزِ تام:« این احمق چی میگه؟!»
تام سرش رو بلند کرد:« اینجا کلی احمق هست.. کدومو میگی؟!»
الکس به در کلاس که استاد همین چند دقیقه پیش ازش خارج شده بود اشاره کرد:« همون لاکسلی ـه عوضی! میگه نتایجت غلطه! خب این نتیجه گیریه منه... مثلا دلم میخاد بگم ماست سیاهه... حتما دیدم سیاهه که میگم... مامانم رنگ غذای سیاه ریخته توش! اصلا دلم خواسته سیاه کردمش!»
تام که در تلاش بود خنده ـش رو کنترل کنه، سرفه ی مصلحتی ای کرد:« خب نمیشه که... ماست توی خونه ـست. ولی آزمایش تو آزمایشگاهه و این یعنی همه چی استاندارده و نتایج نمیتونه متفاوت باشه!»
الکس که به هیچ عنوان خیال قانع شدن نداشت با تن بلندی گفت:« اصلا تو آزمایشتو بده ببینم!»
تام پوشه ی کَت و کلفتش رو به سمت الکس گرفت:« نرین توش!»
الکس بازش کرد و بعد کمی زیر و رو کردن ورقه ها گفت:« خب تو ام همینو نوشتی دیگه... نتیجه ها یکیه!»
تام با چشمای گرد شده گفت:« بده ببینم!»
و پوشه ی خودش و الکس رو گرفت دستش.
برگه ی نتایج هردوشون رو برداشت و بعد از کلی دقت، خیلی یهویی داد زد:« آخه احمق!»الکس خیلی ریلکس گفت:« جانم؟!»
تام از روی صندلیش بلند شد و دست آزادش رو به کمرش گرفت:« لطفا بهم بگو دمای آزمایشگاهت چند بود!»الکس خیلی ریلکس جواب داد:« دمای عادی...۱۸ درجه!»
تام، جوری که درد نداشته باشه کوبید تو سر الکس:« خب اس هول، مگه این شرط دما رو نمیبینی؟ کوری؟ نمیبینی نوشته دما رو به صفر درجه برسونین؟ نمیبینی؟ خودشم کو نتیجه ها یکیه؟ ها کو؟ نشونم بده! ببین!!!!» و با انگشتش داشت تفاوت نتیجه ی خودش رو به الکس نشون میداد!
آقای لاکسلی در واقع نمره ی کامل رو به هردوشون هم داده بود چون اینجا نتیجه براش مهم نبود، بلکه میخواست ببینه کی واقعا آزمایش رو انجام میده!
پس هر دو نفر نمره ی کامل رو گرفته بودند.
اما مسئله اینه که در کل، از یه کلاس بیست و شیش نفری فقط، الکس و تام آزمایش رو انجام داده بودند ولی حتی بازم با گرفتن نمره ی کامل، داشتند سر نتیجه بحث میکردند!آدم که اِستودییس باشه میتونه سر چیزای چرت هم بحث کنه!
تام پوفی کرد و گفت:« الکس بیخیال شو دیگه! ما که نمره رو گرفتیم.»
الکس کف دستش رو روی پیشونیش کشید و با لحنی خسته گفت:« بریم خونه میخوام بخوابم!»
تام هم تایید کرد و هر دو پسر از دانشگاه زدند بیرون.

ESTÁS LEYENDO
What Happened To Us? - BoyXBoy
Novela Juvenil«چه اتفاقی برای ما افتاد؟» تام با چشمای پر از اشک پرسید. «ما عوض شدیم..» الکس با اخم جواب داد.و سعی کرد اشک هاش رو پشت نگاه عصبانیش مخفی کنه. «اوه چه تغییر بزرگی!» تام مسخره کرد.