داستان از دید آرابلا کاسپر:
کمی طول کشید ولی وقتی بالاخره راضی شد بشینه و آروم بشه براندازش کردم. بدنش عضلانی تر شده، انگار وقتی باهم نبودیم بیشتر ورزش کرده و عضله هاش از زیر تیشرتی که بخاطر عرق به بدنش چسبیده بود خیلی بهتر به نظر میاد.
درحالیکه به تتوهای سیاهش روی پوستش نگاه میکردم به این فکر میکردم که از وقتی که جدا بودیم چیکارا کرده. یه حس عجیبی داره دوباره باهم بودنمون. انگار یه آهنربا سعی میکنه ما رو به هم نزدیکتر بکنه. با اینکه فکرهام دارن منو میکشن ولی وقتی این پسر نشسته کنارم آرومترم.
"من از دستت عصبانی نیستم، نه بعد از اینکه اون نامه ها رو خوندم." گفتم.
"خب، ولی آرابلا..."
"هنوز تموم نکردم." گفتم و باعث شدم لبشو گاز بگیره و سرشو تکون بده.
"ببخشید." گفت.
"من نگرانشم. فکر مردنش منو خیلی میترسونه. اون برادرمه و نمیخوام بمیره، ولی کارایی که تو گذشته انجام داده رو قبول نمیکنم."
"من خودمم کارای خیلی بدی کردم." به آرومی گفت.
"آره مطمئنم، اما اونم کرده. کاری که اون روز کرد غیرقابل بخششه، پنهان کاری توهم غیرقابل بخششه."
"ببخشید." گفت.
"من میدونستم تو متفاوتی. میدونستم یه چیزی تو زندگیت کم داشتی. تو به عشق و علاقه نیاز داری. کارایی که میکنی براساس آموزشی هست که دیدی(کارای پدرش)؛ به برادرای منم یاد دادن که بیخیال چیزی که میخوان نشن، نذارن کسی بهشون زور بگه. به تو هم همون چیزو یاد دادن، فقط کمی متفاوت تر. پدرت بدون اینکه متوجه بشه بهت یاد داده چطور دور خودت حفاظ درست کنی، دیوار بسازی که خراب نشن. تفاوت بین پدرامون اینه، پدر من با عشق و دوستی آموزس میداد پدر تو با خشم و نفرت."
"یه نکته ی خاص وجود داره که فقط میتونم کاملا تقصیر پدرم بدونمش."(یعنی مقصر همه کاراش پدرش نیست)
"کاملا هم فکرم، ولی چیزایی هستن که خارج از کنترل هستن هری."
"میدونم."
"کاری که امشب کردی کار بدی نبود، شاید بود ولی نه تو چشمای من. تو مجبور بودی اون کارو بکنی، چاره ی دیگه ای نداشتی."
"من که همچین حسی ندارم."(که چاره ی دیگه ای نداشته)
"ولی باید داشته باشی."
"حس میکنم هربار کاری میکنم و تو منو میبخشی از شانسه."
"منظورت چیه؟"
"من خیلی کارا باهات کردم ولی تو هیچوقت جوابمو ندادی و من حس میکنم هردفعه از شانسه که بیخیال شدی."
YOU ARE READING
Obsessive | On Hold
Fanfiction"اين عشق تو بود كه مارو توي اين دردسر انداخت" اون گفت و دستاشو روي شونه هام كشيد "خب عزيزم،اين عشقه تو هست كه مارو از اين دردسر بيرون ميكشه" اروم گفتم فصلِ دوم فن فيك Excessive (Harry Styles AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved @...