بعد از اينكه از وان بيرون اومدم به اتاقم رفتم و سوفيا رو ديدم كه داشت تختم رو درست ميكرد ، موهام هنوز خيس بود ولي موهامو به صورت گوجه بستم تا خشك بشه ، ملافه هاي قديمي روي زمين افتاده بودن و سوفيا داشت ملافه هاي تميز رو روي تختم ميكشيد ، همون كاري كه من هميشه براي هري انجام ميدادم ، يه دردي به خاطر به ياد اوردن هري توي قفسه سينم احساس كردم
اون هميشه منو به خاطر تميز كردن مسخره ميكرد ، ولي هميشه از اينكه تختش تميز بود لذت ميبرد ، اون موقع هايي كه صبح تا شب مسخرش مي كردم و باهاش ميخنديدم يا اينكه هميشه دستور ميداد كجا بشينم يا وقتي كه همش به خاطر اينكه گرمش بود نق ميزد ، همه اين خاطره هاي كوچيك توي مغزم تكرار ميشدن و بعد يه حموم ريلكس كننده ، به ياد اوردن اين ها چيزي نبود كه من ميخواستم.
وقتي تخت درست شد روش نشستم و سوفيا دور اتاق ميچرخيد و اتاقو مرتب ميكرد ، هيچ وقت فكر نميكردم تميز كردن رو به يكي ديگه بسپارم ، سوفيا واقعا ادم خوبيه و ارزو ميكنم ليام بيشتر بهش به خاطر اينكه اين كارارو مي كنه ازش مراقبت كنه ، ديدم كه لباس هاي لوكيزي هم روي زمين بودن ، اونا رو هم برداشت و توي سبد انداخت و برگشت و بهم نگاه كرد
"تموم شد"
سوفيا با لبخند گفت و روي تخت نشست
"احتمالا حس بهتري ميده كه همه جا تميزه نه؟"
با لبخند گفت و سرمو تكون دادم
١١ روز هست كه حرف نزدم ، بهترين دوستم جلوم نشسته و من هيچ كلمه اي نميتونم بهش بگم،سرمو براي خودم تكون دادم و به سوفيا نگاه كردم
"فكر.."
من شروع كردم و صدام در نميومد چون گلوم خشك شده بود ، و سوفيا با چشماي درشت بهم نگاه كرد ، خم شد و يه ليوان اب از روي ميز برداشت و بهم نگاه كرد
"فكر-فكر مي كني اين اشتباهه كه ن-نخوام برم خو-خونه؟"
پرسيدم
"به نظرم اين بيشتر اشتباهه كه كاري رو انجام بدي كه نميخواي انجامش بدي!"
گفت و يه قلپ بزرگ از ابم خوردم
"من ميخوام مادرم رو ببينم ولي ميترسم برادرام نذارن من برگردم"
"من نميتونم برات تصميم بگيرم ارا ، اين جايگاه من نيست ، جايگاه هيچكس نيست"
"ميدونم"
"تو بايد پيش كسي بري كه بيشتر از همه بهش احتياج داري"
شروع كرد
"به كي بيشتر از همه احتياج داري؟"
لبمو جويدم و با نگاه بهش فهموندم و اه كشيد
"It's him,isn't it"
پرسيد و سرمو تكون دادم و ساكت شدم
"سوف؟"

YOU ARE READING
Obsessive | On Hold
Fanfiction"اين عشق تو بود كه مارو توي اين دردسر انداخت" اون گفت و دستاشو روي شونه هام كشيد "خب عزيزم،اين عشقه تو هست كه مارو از اين دردسر بيرون ميكشه" اروم گفتم فصلِ دوم فن فيك Excessive (Harry Styles AU) [Persian Translation] Copyright All Rights Reserved @...