#Part_25
Shades of darknessChapter 2 "Decode" | Part 25
داستان از نگاه هرى👇
به جما گفتم بره دوش بگيره. بيرون منتظر موندم تا بياد.خيلى مضطرب بودم. توى خونه قدم ميزدم و عصبى بودم.
بالاخره جما اومد.قيافش خيلى جديه و خشمگين بود. خودشو پرت كرد رو مبل و منم رفتم كنارش نشستم.
-خب حالا تعريف كن بگو چى شده؟
ابروهاشو بالا انداخت و اخم كرد
+خون اصيل ها اينجان
همينو كم داشتيم كه وسط اين همه بديختى اونا انقدر زود بيان اينجا.هنوز حتى اطلاعات كاملى راجع بهشون نداشتيم و خب اين خيلى ترسناك بود
-الان؟ ولى چرا؟!
با دستش محكم پيشونيشو گرفته بود و با صداى مضطربش گفت
+منم نميدونم هرى ولى اين كارمو خيلى سخت ميكنه.اونا قدرتمند ترين و قديمى ترين خوناشاماى دنيان! خيلى خطرناكن
جما راست ميگفت.اونا ميتونستن بدون مشكلى به سلنا آسيب برسونن.
-ما حتى نميدونيم چند نفر خونشون اصيله! ما فقط ٥تاشونو ميشناسيم ولى بعضيا عقيدت دارن كه اونا ٧تا هستن!
+منم نميدونم هرى... حتى نميدونم چه برترى نسبت به بقيه خوناشاما دارن! ولى اونجورى كه معلومه همه ميگن اونا نميتونن بميرن... به معناى واقعيه ابدين!
ترسى توى وجودم پديدار شد.خوناشاما همين الانشم از ما قوى ترن! براى برنده شدن شانس بيشترى دارن.
من نميتونستم اونو از دست بدم... نه تنها ميتونه به همنوعام كمك كنه بلكه من واقعا عاشقش شدم. نميخوام از دستش بدم.بايد يكارى كنيم.بايد نيروهاى بيشترى رو وارد عمل كنيم. منو جما به تنهايى نميتونيم از پسش بر بيايم.
جما دستاشو رو پاهاش گذاشته بود و سرشو مخفى كرده بود. اونم خيلى عصبى بود.
گوشيمو برداشتم و شماره جاستينو گرفتم.
چندتا بوق خورد و گوشيو برداشت.بى حوصله گفت+بله؟
-سلام جاس
با لحن تمسخراميزى گفت
+باز چه گندى زدى؟
-گوش كن جاستين الان واقعا وقتش نيست كه بخوايم مثه سابق بهم تيكه بندازيم. من واقعا اينجا بهت نياز دارم
با صداى جدى ترى گفت
+چيزى شده؟
-اره... اصيلها اينجان!
چيزى نگفت ولى از صداى نفساش معلوم بود با شنيدن اين حرفم خيلى جا خورده و عصبيه
ادامه دادم
-جاستين تو بايد هرچى سريع تر خودتو برسونى اينجا!
با صداى عصبى گفت
+باشه باشه امشب راه ميوفتم
تلفنو قطع كرديم به يه نقطه خيره شدم هيچ نظرى نداشتم كه چه چيزى در انتظارمونه... خيلى ميترسيدم و عصبى بودم....از شدت اضطراب عرق كرده بودم و لباسم خيس شده بود. اونام همينو ميخواستن كه مارو مضطرب كنن.براى اينكه ببريم بايد خونسرد باشيم نبايد نقطه ضعفامونو دست اونا بديم...
@Shadesofdarkness🥀