Part 16

76 8 0
                                    

#Part_16
Shades of Darkness

Chapter 2 "Decode" | Part 16

قسمت اول فصل دوم✨

پوستر فصل ٢👇

عنوان:Decode

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

عنوان:Decode

د.ا.د سلنا👇

بعد از اينكه زين ولم كرد قبل از اينكه پشيمون شه شروع كردم به دويدن.... فقط ميخواستم تا جايى كه ميتونم ازش دور شم... فقط ميدويدم و اشكا از چشمام سرازير ميشدن

فكرم خيلى درگير بود مدام چهره ى ترسناكش جلوى چشمم ميومد... دندوناش... چشماش... صداش...

همه چيو به وضوح يادم مياد... اينكه چطورى از يه پسر معصوم و جذاب به يك هيولا تبديل شد.

دلم ميخواست همه ى اينا تموم شه... همه ى اين احساسا... همه ى اين كابوسا

حس مزخرفى داشتم. اميدوار بودم كسى نگرانم نشده باشه. مخصوصا خاله اما...

نميدوستم بايد چه توضيحى بهش ميدادم... چى بايد بهش بگم؟ مثلا برم بگم سلام خاله جون ببخشيد ديشب يه خوناشام منو دزديده بود واسه ى همين برنگشتم خونه و بخاطر همين انقدر قيافم داغونه چون توى جنگل آواره شده بودم و عينه ديوونه ها ميدويدم...

فعلا نميخواستم به همچين چيزايى فكر كنم. ميخواستم تا جايى كه ميتونم از جهنمى كه الان داخلش بودم دور بشم.

فقط ميدويدم تا از جنگل خارج شدم و به جاده ى  اصلى رسيدم.

ديگه توان راه رفتن نداشتم خودمو يه گوشه ى جاده انداختم و سرمو گذاشتم رو زانو هام و فقط اشك ريختم.

يه ماشين از كنارم رد ميشد و نورش رو چند بار داد بالا ولى من بهش توجهو نكردم تا اينكه سرنشينش پياده شد و به سمتم اومد

-سوار شو

با چشماى پف كرده و قيافه ى خستم بالا رو نگاه كردم. با قيافه ى نگرانش به من نگاه ميكرد.معلوم بود از ديشب نخوابيده. چشماش قرمز شده بود و رنگش پريده بود.

+هر...ى؟؟؟

ميخواستم بلند شم و محكم بغلش كنم ولى نميتونستم يهو يادم به تمام اتفاقات چند ساعت پيش افتاد.

انگار زين داشت دوباره حرفاشو توى گوشم زمزمه ميكرد... "اوه عزيزم اون از همه ى ما بيشتر به اين قضيه ربط داره" "ميتونى از خودش بپرسى" "بهش بگو بازى شروع شد"

اعتمادم به همه از بين رفته بود...

با بى اعتنايى سعى كردم از زمين بلند شم.هرى دستمو گرفت كه كمكم كنه.دستشو پس زدم و از ته دلم فرياد زدم

+به من دست نزن لعنتى

با تعجب نگام كرد عصبى بود. از طرز نگاهش معلوم بود انتظار همچين چيزيو نداشته...

با نفرت تو چشماش زل زدم... اون چى ميدونه! اون چيه و چه ربطى به همه ى اين اتفاقا داره؟

#Chapter2
@Shadesofdarkness🥀

Shades of darknessDonde viven las historias. Descúbrelo ahora