پویزن از اینکه لول انقدر بهشون نزدیک شده بود متنفر بود.حس میکرد حبابی که پرفکت و خودش را از باقی دنیا جدا میکرد در حال ترکیدن است.
لول مهربان و آرامش بخش بود.صدایش ابریشمین و محسور کننده بود.متنفر شدن ازش حتی برای پویزن هم سخت بود.
اما اون یه دشمنه!دشمنی که میتونه پرفکت رو ازش دور کنه.پویزن حتی از پرفکت برای اینکه پرفکت است متنفر بود ، تنفر از این پسرک تازه وارد که جایگاهش را نمیدانست اصلا سخت نبود.
- پرفکت!میتونی کمکم کنی؟این بخش رو اصلا نفهمیدم.
لول با دفترش سر میزشان ایستاد.پویزن اخم کرد.پرفکت با لبخند سری تکان داد : ((البته!))پویزن از عصبانیت دندان قروچه کرد.لول نگاهی بهش انداخت و لبخند زد.
لبخندش...واقعی بود.
هیچ حس بدی در نگاهش نبود.هیچ هدف بدی نداشت.فخر نمی فروخت.هیچ!همین صداقت و معصومیتش باعث میشد پویزن بیشتر و بیشتر ازش متفر شه.
پویزن داشت توی دریایی از نفرت و کینه ی خودش غرق میشد و پرفکت رو برای همین مقصر میدونست و حتی بیشتر ازش متنفر میشد.
کسی پرفکت رو صدا کرد و اون رفت.پویزن به جلو خم شد و با لحن تیزی گفت : ((بهتره جایگاه خودتو بدونی!تو هیچی نیستی.نه خیلی باهوشی ، نه خوشتیپ و نه ویژگی قابل توجهی داری.تو لیاقت بودن کنار اون رو نداری!))
لول پلک زد : ((چه اهمیتی داره؟))
پویزن با عصبانیت گفت : ((پرفکت آدم خاصیه!هر کسی که...))
لول حرفش را قطع کرد : ((این چیزا برای پرفکت هم اهمیت داره؟))پویزن خشک شد.تکیه داد.برای پرفکت اهمیت داشت؟
لول ادامه داد : ((چه عیبی داره که بخوام کنارش باشم؟فکر کنم دوستش دارم و فکر میکنم نیاز به حمایت داره و تنهاست.میخوام کنارش باشم.))
پویزن با ناباوری گفت : ((اون تنها نیست.اون من رو داره...))لول شانه بالا انداخت : ((تو همیشه اخم میکنی و سرش داد میزنی.نمیتونی حمایتش کنی و بهش احساس خوبی بدی.))
پویزن...هیچی نتونست بگه.
پرفکت برگشت.
- ببخشید لول ، بیا ادامشو...چیزی شده پویزن؟پویزن سری تکان داد : ((نه...حالم یه کم خوب نیست.))
از سر میز بلند شد و دورتر ایستاد.به پرفکت و لول نگاه کرد.پرفکت با هیجان چیزی را توضیح میداد و لول با لبخند آرامش بخشی نگاهش میکرد.نبودش در کنار پرفکت...اصلا دیده نمیشد.
اخم کرد.باید هر چه زودتر پرفکت رو نابود کنه تا نتونه بدون پویزن زندگی کنه.
باید به خودش نیازمندش کنه.
_________
پایان قسمت ششم
شاید براتون سوال باشه که اسم لول چیه
اسمش lull هستش.معنیش رو میتونید چک کنید.
کسی میتونه برای این داستان کاور بسازه لطفا؟
VOUS LISEZ
Poison & Perfect
Roman d'amourپویزن نمیخواست بذاره پرفکت درمورد احساساتش بفهمه. میخواست ذره ذره خوردش کنه ، خیلی آروم و ملایم... تا جایی که هیچ کس دیگه ای به جز خودش نتونه داشته باشتش...