«تاج»
Harry's p.o.v
-چی شده الی؟
جلوی در بار ایستاده بودم و بقیه پسرا هم داشتن با نیک صحبت میکردن.فاصله مون اونقدری بودش که نتونن بشنون که چی میگیم.
یکم جلو رفتم ولی دستاشو به طرفم گرفت و کاری کرد بایستم.تو چت شده الک؟
ال-جلو نیا بیب،اینجا رنگی میشه باید خسارت بدیم.
-اوکی باشه،چیکارم داشتی؟!
یکم به در و دیوار نگا کرد.داشت سعی میکرد نگاهامون روی هم نیفته.
وقتی دیدم نمیخواد جواب بده به پشت سرم نگاهی انداختم و برای لویی که با رنگ های مختلف بوشیده شده بود لبخند فرستادم.ریز لبخند زد و شونشو بالا داد و دستشو برام تکون داد.دیدن قیافه کیوتی مثل اون کاری میکرد از صبح تا شب لبخند.....
ولی نه،،،همه چی داره طبق نقشه پیش میره.
ال-هری راستشو بگو!
از افکارم بیرون اومدم.سرمو که چرخوندم با چهره عصبانی الک روبرو شدم.
-منظورت چیه؟
چش غره ای رفت و سریع بعد از اون آهی کشید.
ال-اون کیه هری؟
-هم اتاقیمـ....
ال-بسه هری،بسه،بهم دروغ نگو!من خودم دارم میبینم.
آبی که تو چشاش جمع شده بود باعث میشد چشاش معصوم بشن و بغض صداش بالاخره آزاد بشه.
ال-برای چی اینکارو با من میکنی!چرا!؟مگه من برات کافی نبودم؟
-ال بخدا اینطوری که فک میکنی نیس...!
ال-نمیخوام بشنوم،نه الان،این آزارم میده...
دستاشو روی چشمای قرمزش کشید و چینی به بینیش داد.
ال-من فقط میخوام خوشحال باشی...
صداشو صاف کرد.
ال-انگار الان خوشحالی پس...
رفتم نزدیک تر،سرشو پایین انداخته بود،کمی نزدیک تر رفتم .
-ال بیبی چرا نمیخوای بشنوی؟یه فرصت بهم بده تا توضیح بدم.
سرش همچنان پایین بود و چیزی نمیگفت.
ال تو رو جون هرکی دوس داری،من نمیتونم تنهایی رو تحمل کنم.
با اینکه کمکی نمیکنی ولی فک میکنم هنوز یذره دوسِت دار...
YOU ARE READING
Mystery love, Mystery life(L.S/Z.M)*ON HOLD*
Fanfictionوقتی که لویی و زین شاهزاده های گمشدن و سر از یه جزیره در میارن، و چهار تا پسر جوون که توی فانوس دریایی زندگی میکنن اونا رو پیدا میکنن. یا اینکه، پرنس لویی ولیعهد انگلستانه و برعکس برادرش به قوانین و آداب توجهی نمی کنه، در این حین هری یکی از پسراییه...