«کار خیر جایل»
Third p.o.v
یه سکوتی که همه رو یاد خونه مرگ مینداخت کل فضا رو تسخیر کرده بود.هیچکس حتی یه کلمه هم حرف نمیزد.فقط با اشاره چشم باهم ارتباط برقرار میکردن.
هری با همون اخم همیشگی ولی یکم شرور تر روی صورتش،به یه نقطه خیره شده بود.یه کلمه هم حرف نمیزد ولی هیچکس ازش نپرسید چش شده چون دیگه همه اخلاقشو میدونستن.
نایل،جاستین،زین و لیام دور میز نشسته بودن و نگاهاشونو رد و بدل میکردن.ولی جاس دیگه از این سکوت مرگ آسا که از درون جزء جزءش خسته شده بود.
ج-میگما......داریم به زمستون نزدیک میشیم باید به فکر دَرزای دیوارا باشیم.
نایل و لیام با نگاه 'خفه شو جاستین' نگاش کردن.
ز-این دیوارا هم خیلی سیاه شده و.....کثیف.....من میگم چطوره؟ رنگشون کنیم.
لیام و نایل به طرف زین چرخیدن.
ز-چیه؟چرا اینطوری نگا میکنین؟
ج-منم موافقم،اگه اینجا زندگی میکنیم باید یه دستی روش بکشیم.
لیام سرشو تکون داد.
لی-منم موافقم.
همه نگاها رو نایل متمرکز شد.
ن-حالا که دارم دقیق به عمق ماجرا مینگرم....
نایل دستاشو جوری که انگار یه توپ دستاشه نگه داشت و به توپ مجازی خیره شد.
زینو لیام با ابروهای بالا رفته اول به هک بعد به نایل نگاه کردن.
نایل دستاشو پایین انداخت و ابرو شو بالا داد و سرشو تکون داد.
ن-فک میکنم ایده خوبیه،آره،معلومه که موافقم.
ز-خوبه.
جاستین رو صندلی جابه جا شد و بلند گفت.
ج-هرررررررره.نظر تو چیه؟
هری یه لحظه برگشت و با اخم و نگاه پوکر به جاستین نگاه کرد.
ه-چی؟!؟؟!!!؟
جاستین دستشو تو هوا چرخوند و صورتشو برگردوند.
ج-اوه،یکی براش توضیح بده.....من بعضی وقتا در عجبم گه تو کجایی دقیقا؟!
اخم هری غلیظ تر شد.
ه-چی؟از چی داری رف میزنی؟!
ج-باز آقای بداخلاق شروع کرد.
ه-خفه شو جاستین.
ن-اوی ،استایلز!با دوس پسرم درست صحبت کن.
ج-لاو،اینا به کن بر نمی خوره.
ن-فک کنم کم کم داره به من میخوره.
زین و لیام در حالت پوکر هنگ کرده بودن.
YOU ARE READING
Mystery love, Mystery life(L.S/Z.M)*ON HOLD*
Fanfictionوقتی که لویی و زین شاهزاده های گمشدن و سر از یه جزیره در میارن، و چهار تا پسر جوون که توی فانوس دریایی زندگی میکنن اونا رو پیدا میکنن. یا اینکه، پرنس لویی ولیعهد انگلستانه و برعکس برادرش به قوانین و آداب توجهی نمی کنه، در این حین هری یکی از پسراییه...