های گایز
چطور مطورین
دلم براتون تنگ شده بود
این آپ نیست و نیومدم از ووتا و کامنتا هم گله کنم.
اومدم یه چیزی بگم و برم قایم شم تا منو بخاطر دیر آپ کردن نکشتین
خودم میدونم دارم دیر آپ میکنم نمیخواد بگین😁😁😁
خاب خاب،امروز بعد سالها رفتم واتپد را کنار بگذارم و کتاب خاک خورده ای را باز بنمایم و فیض ببرم😐😐
😢اما امان از دست واندی و لری که در کتاب هم مرا رها نمیگذاشتند😢
کتاب از قیصر امین پور بود و متن هم اسمش بی بال پریدنه
اصا این کلا داره داستان فندوم مارو تعریف میکنه😢
اومدم متنو براتون بذارم😊شما هم دسمال کاغذی بیارین همراهی کنین😭
..........
«...پس منظور از پرواز انسان پرواز با هواپیما نیست؛بلکه پرواز خود انسان آن هم بدون بال ،یعنی بدون بالی که دیده میشود.با دوبال ظریف عقل و عشق.با دوبال لطیف خیال و احساس.(موضوع عشق لری بود اینجا)
انسان میتواند دوبال برای خود دست و پا کند و با آن ها تا جایی پرواز کند که پر عقاب هم آنجا نمیریزد،و پر فرشتگان و حتی پر جبرئیل هم در آنجا نمیسوزد.تا روی ناف قله قاف،تا زیر سایه ی بال سیمرغ،تا آغوش مهربان خدا...(توانایی های عقش😉)
اگر خودش بخواهد و دیگران بگذارند....
اگر طوفان و باد بگذارند....(مودست و منیجمنت)
اگر دام و دانه و صیاد بگذارند...(دام=شایعه ها*صیاد=دراما)
اگر قفس ها و کرکس های دیگر بگذارند....(کرکس=ترجیحا النور،تیلور،فردی)
و قصه ما در این دفتر،قصه همین فرشتگان زمینی(لری😊) است که بال هایشان را با آرزوی پرواز (کام اوت)سرشته اند.و سرنوشت پرواز را بر صفحه ی سفید بالهایشان نوشته اند.
پرندگانی که دستی بر بالهایشان سنگ بسته😭😭😭
پرندگانی با بال های لاغر و خسته😭😭
پرندگانی با بال های زخمی و شکسته😭😭😭
پرندگان مهاجری که از روستا ها به شهر میگریزند(این زینه)😭😭😭
پرندگانی که با بال های وصله دار پرواز میکنند(وصله=بیرداشون)😭😭😭
پرندگانی که در حاشیه خیابان میخوابند😭😭😭😭😭
(اینجا مهمه)
و اما این قصه ها قصه نیست.شعر نیست.قطعه نیست.مقاله و گزارش و خاطره هم نیست...(واقعیته)ولی چون در پیچ و خم کوچه پس کوچه های ذهنم با قصه ها و شعر های دیگر همسایه بوده اند و با هم رفت و آمد و گفت و گو داشته اند،ممکن است رنگ و بویی از قصه و شعر هم به خود گرفته باشند.(شایعه)😭😭😭😭
اینها در واقع همان« حرف های خودمانی»(راز)است که در حاشیه ی ذهن آدم گردوخاک میخورند.حرف های خودمانی که بر دل آدم سنگینی میکنند و تا آنها را باکسی در میان نگذاری دلت سبک نمیشود.(آقا بیاین به ما بگین ما دهنامون قرصه)😁😁
نمیتوان این حرف هارا به جرم اینکه نه شعر هستند و نه قصه،در طاغچه ذهن پنهان کنیم تا غبار خاموشی و فراموشی روی آن بنشیند.مگر هر حرفی باید در ظرفی ،آن هم ظرف قالب قرار دادی شعر و قصه بگنجد تا بشود آنرا بیان کرد؟(رفتار ها زبان انسان هستند.جمله ای از خودم😁)
مگر همه تصویر ها را باید در چارچوب یک قاب تماشا کنیم؟(ما نیاز نداریم رسانه ها مستقیما لریو نشون بده)
اگر حرف از تارهای صوتی گلو برخیزد،تنها پرده گوش را به لرزه در میاورد؛امااگر حرف از تاوپود دل برخیزد،پرده دل را هم میلررزاند.(جاست،لررری)😢😢
شاید این حرف ها در قالب های قراردادی قرار نگیرد(رسمی نباشد)؛و شاید این حرف ها در قلب های قراردادی قرار نگیرد؛اما خدا کند دست کم یکی از این حرف ها در قلب های بی قرار(مارو میگه)؛جای بگیرد.زیرا:
«در خانه اگر کس است یک حرف بس است»
.......
دیدین قیصر امین پورم خونه،خونه میکنه.😁😁😁
قیصر امین پور هم لریه بود ما نمیدونستیم😊
نظر شما چیه؟!داستان استایلینسون بود یا نبود؟
امشب آپ میکنم😚😍😍
خیلی عشقین💜💜
لاو یو عال💙💚
#Zayn.ab
YOU ARE READING
Mystery love, Mystery life(L.S/Z.M)*ON HOLD*
Fanfictionوقتی که لویی و زین شاهزاده های گمشدن و سر از یه جزیره در میارن، و چهار تا پسر جوون که توی فانوس دریایی زندگی میکنن اونا رو پیدا میکنن. یا اینکه، پرنس لویی ولیعهد انگلستانه و برعکس برادرش به قوانین و آداب توجهی نمی کنه، در این حین هری یکی از پسراییه...
