«بریم رنگ بخریم»
Liam's p.o.v
(ساعت ۱۵:۵۲)
-لیام،لیام بیدار شو!
یکم وول خوردمو بالشو محکم تر گرفتم.رواندازو کشیدمرو خودم و دستامو جلوی سینم تو هم قفل کردم.
-هی بیدار شو.
رو انداز از روم کنار زده شد و جسم سنگین روم افتاد.یکم به خودم پیچیدم و سریع چشامو باز کردم و برگشتم و دیدم یکی روم نشسته.
-چی شده؟!
ز-نمیخوای بیدار شی خرس قهوه ای تنبل.
-چکارم داری؟!
آروم بلند شدم و نشستم و اونم روبروم نشست.
ز-مگه نمیخوایم بریم رنگ بخریم؟
چشامو مالوندم و گلومو صاف کردم.
-رنگ؟!!کدوم رنگ؟!
چش غره ای رفت و دست به سینه نشست.با اینکه تازه چند هفته اس بود اینجا بودن ولی میتونم بگم بهترین دوستمه.اون خیلی خوبه.
ز-خیلی خب جناب آقای پین،بنده بعنوان شاهزاده دوم انگلستان بهت دستور میدم این تن لشتو از روی تخت جدا کنی و همه رو جمع کنی که رنگ بخریم.
یکم اخم کردم.قیافشو مظلوم کرد و گونمو کشید.
ز-آهععع ...شوخی کردم ،من به دوستام دستور نمیدم.مخصوصا به یکیشون که خیلی خوشگل میخنده.
دستشو کنار زدم و پرسیدم.
-چه رنگی؟!
با انگشت شست و اشارش نوک بینی مو گرفت و فشار داد.
ز-میخواستیم دیوارا رو رنگ کنیما!
دستشو آروم از روی دماغم برداشتم و زین شروع کرد خندیدن.
-نکن!
ز-خوشم میاد.
-میدونی که دوس ندارم.
ز-برا همینه خوشم میاد دیگه.
آروم از روی تخت بلند شدم و پیراهنمو از روی صندلی میز تحریر برداشتم.دستامو توی آستیناش فرو کردم و کمدو باز کردم.جعبه ای که پولارو توش میذاشتیمو بیرون آوردم و بازش کردم.
ز-لیستو از قبل نوشتم.فقط میمونه که.....چقد پول داریم؟!
داخل جعبه رو نگاه کردم و کاغذی که روش بودو برداشتم.
-نه شلینگ!
ز-میگم برای خرید کافیه؟!
شونه بالا انداختم و پولارو توی کیسه ریختم.
-هری و جاس هم توی اتاقاشو پول دارن.فک کنم بس بشه.
ز-پس من میرم به نایل و جاس بگم آماده باشن،تو ام به هری و اون داداش خلم بگو.
![](https://img.wattpad.com/cover/152545557-288-k791581.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Mystery love, Mystery life(L.S/Z.M)*ON HOLD*
Fiksi Penggemarوقتی که لویی و زین شاهزاده های گمشدن و سر از یه جزیره در میارن، و چهار تا پسر جوون که توی فانوس دریایی زندگی میکنن اونا رو پیدا میکنن. یا اینکه، پرنس لویی ولیعهد انگلستانه و برعکس برادرش به قوانین و آداب توجهی نمی کنه، در این حین هری یکی از پسراییه...