👻 قسمت چهار 👻

5.6K 1.2K 183
                                    

چانیول با دیدن حالت پر اعتماد به نفس من پوزخندش رو یه درجه گسترش داد و بعد قلپ دیگه ای از نوشیدنیش رو مزه مزه کرد.

-هر حدس درست از جانب من یه موردی رو که من انتخاب میکنم به لیستت اضافه میکنه!

با حرص لبم رو گاز گرفتم.

-یه بار گفتی فهمیدم! حدسای لعنتیت رو بزن!

خنده بی خیالی کرد و بعد مشغول فرو بردن یه سیب زمینی توی نقطه ای از باکس پیتزای جلوش که یه سس کچاپ رو توش خالی کرده بود شد.

-حدس اول...

با پوزخند گفت ومن پنهانی اب دهنم رو قورت دادم.

-مطمئنم تا حالا کسی رو نبوسیدی!

دهنم عین یه ماهی بی مغز فقط تونست باز و بسته بشه. چانیول که با دقت من رو زیر نظر گرفته بود مشتی تو هوا به نشونه پیروزی تکون داد و بعد یه دونه خلال دندون رو از توی ظرف جلوش برداشت و روی میز روبروی من گذاشت.

-این یه دونه...

حتی نتونسته بودم ادا دربیارم که حدسش اشتباه بوده و برای این قضیه حسابی از خودم کفری بودم.

-مورد دوم...

دستام رو زیر میز گره کردم و سعی کردم نگران به نظر نیام و با یه قیافه بی حس منتظر موندم.

-تا حالا دوست دختر یا...

ابروهاش رو بالا داد و با نیشخند اضافه کرد.

-دوست پسر هم نداشتی!

اینبار حتی منتظر نشد من واکنشی نشون بدم و با نیش باز یه دونه دیگه خلال دندون گذاشت کنار قبلی. خلال دندون ها رو میذاشت روی میز اما من حس میکردم داره اونا رو توی مغز من فرو میکنه. دستام رو زیر بغلم زدم و چند لحظه به قیافه از خودراضیش خیره موندم. من دوست دختر نداشتم چون علاقه ای به دخترها نداشتم وگرنه خیلی راحت میتونستم تو دبیرستان با یکی دوست بشم اما به طور عجیبی دلم میخواست برعکس این قضیه رو بگم و واکنشش رو ببینم.

-دوست پسر نداشتم چون علاقه ای ندارم...

ابروهاش رو با حالت بامزه ای جوری که انگار داره خیلی به حرفم دقیق میشه بالا داد و بعد سری تکون داد.

-آها...که اینطور...

این جمله رو گفت اما بیشتر لحنش شبیه این بود که بگه "تو گفتی منم باور کردم!" از اینکه نتونستم یه واکنش درست درمون و در واقع واکنشی که خودم میخواستم رو ازش بگیرم دوباره حرصم گرفت و با لب هایی که نمیتونستم کنترلی روی اویزون شدنشون داشته باشم نگاهم ازش گرفتم و به میز کناری خیره شدم. از واکنشم خنده ارومی کرد اما من توجهی نشون ندادم.

-مورد سوم...

لبام رو روی هم فشار دادم و منتظر موندم. از اینکه این شرط مسخره رو قبول کرده بودم حسابی پشیمون بودم. همین الانش هم ابروم رفته بود و تازه خدا میدونست این موجود روانی روبروم قراره چه دیوونه بازی هایی رو به لیستم اضافه کنه.

📝Before I Kill Myself📝Where stories live. Discover now