-تو دیوونه ای! به خدا دیوونه ای پارک چانیول! من مطمئنم از تیمارستان فرار کردی... وای خدای من این دیگه کیه!!
همینطور که سعی میکردم در حین اینکه ولوم صدام پایینه حالت عصبانیت و داد زدن به حرفام بدم هیس هیس کنان گفتم و به صورت مافوق خونسرد چانیول زل زدم. توقع داشتم عقل تو کله اش بیاد یا حداقل بهش بربخوره اما نتیجه اش فقط یه نگاه بی حوصله شد.
-اگه جیغ جیغ هات تموم شد بهت توضیح بدم چطوری بریم تو پرنسس!
پوکر فیس بهش خیره شدم. این ادم... این ادم لعنتی! خدایا چی شد که تصمیم گرفتی سر راه من قرار بدیش؟
-خب صبر کن مرور کنیم...
بعد یه نفس پر حرص و فشار دادن پلکام روی هم گفتم.
-داری میگی ساعت یک شب از دیوار خونه مردم اونم نه هرکسی رئیس پلیس ناحیه تخمی سئول بریم بالا تا بتونیم تو استخر وامونده اش شنا کنیم؟
چانیول طوری که انگار حتی تعریف ماجرا هم باعث نئشگیش میشه نیشخندی در جواب بهم زد.
-اره...
-دیوونه شدی؟
دوباره با حرص گفتم و چانیول چشماش رو چرخوند.
-فکر کنم پایه های این رابطه بهرحال رو دیوونگی من بنا شده پس انقدر شر و ور نگو بیا کمک کنم بری بالا !!
لبخند شیرینی بهش زدم.
-حتی اگه بهم بگن دنیا قراره خراب شه وتنها راه نجاتش بالا رفتن من از این دیوار لعنت شده اس باز هم ازش بالا نمیرم!
چانیول در جوابم یه لبخند پر محبت زد.
-تو شرطبندی رو باختی بیبی و هر غلطی من بگم میکنی!
پوفی کردم.
-مدرک داری؟ سند امضا کردم؟ گوش ندم مثلا میخوای چیکار کنی؟
چانیول قدمی به سمتم برداشت و باعث شد خودم رو به زور وادار کنم که با یه حالت به اصطلاح قاطعانه سرجام بمونم.
-خب یا تو از دیوار میری بالا یا من کنار همین دیوار به فاک میدمت عزیزم... مطمئن باش خودم هم با پلن دوم بیشتر حال میکنم چون امشب خیلی بهم سخت گذشته!
از حرفش اب دهنم رو قورت دادم و معذب سمت دیگه ای رو نگاه کردم.
-البته انقدر لاغر مردنی هستی که خودم بتونم پرتت کنم اونور!
چانیول با تمسخر گفت و من که همیشه حس میکردم تا حدی تپلم با این حال بهم برخورد.
-لعنت بهت...
زیر لب گفتم و باعث شدم نیش اون لعنتی باز شه چون متوجه شد کم اوردم. جلوم ایستاد و بعد روی زانو خم شد.
-پات رو بذار رو شونه ام و بعد خودت رو بکش بالا ...وقتی دستت رسید لبه دیوار بگو من کم کم بلند شم...
DU LIEST GERADE
📝Before I Kill Myself📝
Humorبکهیون میخواد خودش رو بکشه... به همین سادگی... اشتباه فکر نکنید اون افسردگی نداره... مشکل مالی هم نداره و شکست عشقی هم نخورده... در واقع زندگی اون از دید یه تماشاگر بی عیب و نقصه... اما گاهی وقت ها چیزای بی عیب و نقص هم ازاردهنده میشن نه؟ اون تصمیم...