خب راستش وقتی چانیول گفت داره میبرتم مهمونی ذهن من به سرعت سمت یه پارتی شیک و خیلی های کلس رفت.
که خب نمیشه به ذهن بیچاره ام هم خرده گرفت چون تجربه هاش به سریالای اغراق امیزی که میدیدم و یه سری فیلم هالیوودی محدود بود!
توقع یه مهمونی خیلی پر زرق و برق با یه عالمه ادم کول و خیلی جذاب داشتم اما چیزی که نصیبم شد یه دورهمی خر تو خر تو یه کلاب کارائوکه بود!
ظاهرا دوست چانیول یکی از کسایی بود که اینجا کار میکرد و موفق شده بود بزرگترین سالن کلاب رو برای یه شب از رئیسش قرض بگیره و تصمیم گرفته بود ازش نهایت استفاده رو ببره در نتیجه هر سمت که میچرخیدی ادم ایستاده بود...اونم از هر مدلی که فکرش رو بکنی!
روی سن هم چند تا دختر پسر مست داشتن حس میکردن خیلی صدای خوبی دارن و تن یکی از خواننده های بیچاره رو که احتمال میدادم مرده باشه توی قبر میلرزوندن...
چانیول اولش که رسیدیم خیلی شوق و ذوق داشت... تا نیم ساعت هم همه چی اوکی بود.
وقتی چندتا شات خوردم تماشام کرد و حسابی خندید و بعدش هم چون عقل از سرم پریده بود و خودجوش رفتم تو بغلش حتی خوش حال ترم شد اما بعد سر و کله یه لشکر از دوستاش دورمون پیدا شد و به محض ورودشون اخم های چانیول رفت تو هم...
اولش نفهمیدم قضیه چیه اما وقتی چانیول برای بار پنجم دست یکی از پسرا رو از روی شونه ام کنار زد کم کم وسط مستی متوجه شدم داره حسودی میکنه و خب منم همچین پسر خوبی نبودم که نخوام از این موقعیت لذت ببرم.
بنابراین کامل خودم رو به مستی زدم و تصمیم گرفتم انتقام تمام عوضی بازی هاش رو یه جا بگیرم.
یکی از دوستاش که فکر کنم اسمش چانگمین بود کنارم نشسته بود و اون کسی بود که بیشتر از همه سعی داشت توجه ام رو جلب کنه در نتیجه چرخیدم سمتش و سعی کردم به وزوز هایی که داشت کنار گوشم میکرد توجه کنم.
-چانیول این دوست کوچولوت رو از کجا پیدا کردی؟ از همه کسایی که تا حالا باهات دیدم کیوت تره...
چانگمین بعد از اینکه من چندتا لبخند اغراق شده در حین تعریف یه داستان خیلی خسته کننده راجب اتفاقاتی که تو باشگاه کوفتیش براش افتاده تحویلش دادم یه دفعه تصمیم گرفت چانیول رو هم قاطی حرفامون کنه و خدا میدونه چقدر ازش در اون لحظه ممنون شدم.
تا حالا تو تمام زندگیم از هیچی انقدر لذت نبرده بودم که کفری کردن چانیول داشت بهم لذت میداد!
با نیش باز چرخیدم و متوجه شدم چانیول با یه اخم شدید داره نگام میکنه. خب مسلما توقع داشت من بترسم یا پشیمون شم اما من به لبخند زدن ادامه دادم و حتی وقتی چانگمین با پرویی دستش رو انداخت دور شونه ام مانعش نشدم.
YOU ARE READING
📝Before I Kill Myself📝
Humorبکهیون میخواد خودش رو بکشه... به همین سادگی... اشتباه فکر نکنید اون افسردگی نداره... مشکل مالی هم نداره و شکست عشقی هم نخورده... در واقع زندگی اون از دید یه تماشاگر بی عیب و نقصه... اما گاهی وقت ها چیزای بی عیب و نقص هم ازاردهنده میشن نه؟ اون تصمیم...