-خل شدی؟ من با این سر و وضع بیام مهمونی؟
با صدای بلند بعد از اینکه چانیول بالاخره زبون باز کرد و گفت داریم کجا میریم داد زدم و باعث شدم بچرخه سمتم.
-مگه سر و وضعت چشه؟
چشمام رو چرخوندم.
-پارک چانیول من یونیفرم کوفتی مدرسه تنمه!
چانیول با خونسردی شونه ای بالا انداخت.
-خب مگه چیه؟ خیلی هم بهت میاد، کیوت شدی!
ابروهام رو بالا دادم و مکثی کردم. اگرچه که شنیدن اینکه بهم بگه کیوت هر دفعه خوشحالم میکرد اما تو این لحظه زیاد به حرفش اعتماد نداشتم!
-من با یونیفرم نمیام پارتی!!!
چانیول هوفی کشید.
-خب میتونیم بریم خونه اتون تا بری لباس عوض کنی!
دستم رو به پیشونیم گرفتم و نفس عمیقی کشیدم.
- من پنج دقیقه پیش زنگ زدم به مامانم و سر خونه نیومدن باهاش دعوام شد! فکر میکنی اگه الان برگردیم میذاره دوباره بیام بیرون؟
چانیول یه کم فکر کرد.
-راست میگی...پس بریم یه چی بخریم!
جلو اومد و بازوم رو چسبید و وادارم کرد باز راه بیافتم.
-میدونی وقتی فهمیدم گی ام به این فکر کردم که لازم نیست سر چیزایی مثل خرید و لباس و اینا اذیت بشم چون طرف مقابلم دختر نیست...اما ظاهرا خیلی بدشانسم...
چانیول با نیشخند گفت و من با حرص بازوم رو ازاد کردم.
-اگه قبلش زنگ میزدی و انقدر مرموز بازی درنمیاوردی این وضعیت پیش نمیومد! ببخشید که نمیخوام احمق به نظر برسم...
چانیول به صورت عصبانیم چشمکی زد.
-عیبی نداره...من همیشه یه راهی واسه فان کردن همه چی دارم...حتی این...
-منظورت چیه؟
پرسیدم اما طبق معمول جوابی نگرفتم. چانیول علاقه عجیبی به سر دووندن من و استرس وارد کردن بهم تا لحظه اخر داشت. البته ده دقیقه بعد که هلم داد تو یه فروشگاه لباس متوجه شدم منظورش از "فان" چیه!
-الان...ازم...توقع...داری...اینا رو...بپوشم؟
شمرده شمرده جوری که انگار سعی دارم یه مسئله ریاضی رو حالی یه بچه پنج ساله بکنم با لبخند گفتم و چانیول با ارامش سری به نشونه اره تکون داد.
-خل شدی؟؟؟؟؟؟
چنان بلند داد زدم که چانیول از جا پرید.
-نه خیلی هم عقلم سر جاشه! من رو تا اینجا دنبال خودت کشیدی در نتیجه لباسی رو میپوشی که من میگم!!!
YOU ARE READING
📝Before I Kill Myself📝
Humorبکهیون میخواد خودش رو بکشه... به همین سادگی... اشتباه فکر نکنید اون افسردگی نداره... مشکل مالی هم نداره و شکست عشقی هم نخورده... در واقع زندگی اون از دید یه تماشاگر بی عیب و نقصه... اما گاهی وقت ها چیزای بی عیب و نقص هم ازاردهنده میشن نه؟ اون تصمیم...