من زنگ بعدی جراتمو جمع کردم و با اینکه میدونستم حرف زدن با اون فقط باعث میشه بهش وابسته بشم
رفتم جلو...
-سلام
+سلام'___'
-میشه بیای حرف بزنیم
+آره بریم حیاط قدم بزنیم
-ok
+خب
-خب:/
+خب حرف بزن
-خوبی؟!
+ممنون تو؟!
-خوبم:/
+...؛
-...؛
+خب حرف بزن
-نمیدونم چی بگم-___-
+تو که باید بدونی
-چرا اونوقت؟!!من نمیدونم خب
+خب تو باید چیزی بپرسی حرف بزنی تا منم حرف بزنم...
-خب خوراکی مورد علاقت چیه؟
+(میخنده) :)))
-(میخندم) :)))age az in story khosheton omad mamnon misham dostatono ba in story ashna konin thanks guys :)
YOU ARE READING
🌈آبی به رنگ دوست داشتن🌈💙
Teen Fiction...اون بی خبر از هرچیزی شروع کرده بود به بازی کردن با دل من و من هیچکاری نمیتونستم انجام بدم!!! مثل کسی که سرطان داشته باشه و با هرنفسش بیشتر بمیره؛ یا یه کسی که محکوم به طناب دار باشه درست قبل روزی که میخواد آزاد بشه!! اهل فلسفه بافتن نیستن من تو ب...