و من داشتم با خیال داشتنش در عین نداشتنش بدون هیچ واهمه ای زندگینو میکردم که...
((که))یه حرف بی معنی و ربط دهنده ی مزخرف تونست خیال شیرینمو به یک واقعیت ترسناک ربط بده و من این حرف مزخرفو یقینا دوست ندارم...
درسته گفتم همه ی داستانا نباید پایان خوشی داشته باشن ولی دقیقا چرا باید داستان من پایان خوشی نداشته باشه؟!مگه من چه کار اشتباهی انجام دادم که سزاوار دوست داشتن کسی شدم که هیچ علاقه ای به من نداشت؟!
و این سوالا هر روز توی مغزم تکرار میشن و من جوابی نمیتونم پیدا کنم...
mamnon misham age vote va nazar bedin☺😑
YOU ARE READING
🌈آبی به رنگ دوست داشتن🌈💙
Teen Fiction...اون بی خبر از هرچیزی شروع کرده بود به بازی کردن با دل من و من هیچکاری نمیتونستم انجام بدم!!! مثل کسی که سرطان داشته باشه و با هرنفسش بیشتر بمیره؛ یا یه کسی که محکوم به طناب دار باشه درست قبل روزی که میخواد آزاد بشه!! اهل فلسفه بافتن نیستن من تو ب...