من هنوز نمیدونم چند هزار سال باید منتظر بمونم.
هنوز نمیدونم بعد مرگ قلبم، چه چیزی جاش رو پر کرد.
من هنوز نمیدونم که اگه توی دلتنگی بمیری، روحت کجا دفن میشه.
هنوز نمیدونم که پوچی کجای ذهنم زندگی میکنه.
نمیدونم که خستگی کِی صدام کرد و من کِی سراغش رفتم.هنوز یه عالمه سوال هست و سکوت،
جواب من به همشونه.
ولی یک چیز رو میدونم.تو و چشمهات،
همون اندوه تلخی بود که ستون شب رو توی دلم بنا کرد و پرندههارو تا ابد از اون جا فراری داد."هری..؟
هری..؟"دنیا لحظهای ساکت میشه و صدای فرشته میاد.
"هری بیداری؟
هزا..؟
پاشو."میخوام تا آخرین ثانیهای که این دنیا میچرخه،
همینجا بمونم، چشمام رو ببندم و به صدات گوش بدم."هری بیدار شو دیگه!"
سرم رو روی بالشت تکون میدم و گوشهام رو تیز تر میکنم تا صدات رو از دست ندم.
ملحفه خنک رو بیشتر به تنم میچسبونم و تا وقتی که صدام کنی، تصمیم به باز کردن چشمام ندارم.تخت تکون میخوره و میفهمم که تو بلند شدی.
که رویاهای من حتی از باز و بسته شدن چشمهاتم کوتاهتره.
صدای قدمهات رو میشنوم و حالا اگرم بخوام، نمیتونم چشمهام رو باز کنم.
چون من از جایخالیها بیشتر از بودنهات میترسم.تخت فرو میره، قلب من هم.
"هزا پاشو!"
حالا نزدیک شدنت رو از روی گرمای بدنت میفهمم.
میفهمم چون یک دستت رو روی پهلو و اون یکی رو روی بازوم حس میکنم.
چون حالا از پشت بغلم کردی و انگشتات داره روی پهلو و بازوم بالا و پایین میشه.نور و نرمی، به تمام من میتابه. به تمام قلب و سلولهام.
آفتاب بالاخره به من و تو سر زد.
بالاخره سوسنهام و رزهات، یکم به من و تو رنگ پاشیدن.سرانگشتای نرمت، به سواری پوستم میرن و لبهای ابریشمیت، پشت گوشم لونه میکنن.
بارون میزنن و تا گردنم رو خیس میکنن.
یک پات روی پاهام میندازی و پوست لطیف و خنکت بدون هیچ مانعی، به بدن برهنه و داغم میچسبه."چشمات رو باز کن هری."
سرم رو به سمتت میچرخونم و بالاخره چشمام رو باز میکنم.
امروز عجیب آبیات آسمونیه.ولی یادت نره آموره.
من و تو،
دیدارمون توی قبرستون بود.[_مرا جوری در آغوش بگیر که انگار فردا میمیرم.
+و فردا چطور؟
_جوری در آغوشم بگیر که انگار از مرگ بازگشتهام..]
YOU ARE READING
Immortal (L.S)
Fanfiction[COMPELTED] چه دور بود پیش از این زمین ما به این کبود غرفه های آسمان کنون به گوش من دوباره میرسد صدای تو صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیدهام به کهکشان، به بیکران، به "جاودان" داستانی درباره 'لری استایلینسون'