chapter 17 *+18*

4.8K 507 63
                                    

Jimin pov

"چیکار...دا..داری میکنی..تهیونگ ؟" شِت داشتم‌ میلرزیدم . تهیونگ به لبام نگاه کرد و لباشو گاز گرفت . اوممم منم این لبارو میخوام . اومو جیمین چته ؟؟

من مطمن بودم که اون حسابی مسته . صورتش یه میلیمتری صورتم بور . لباشو نزدیک گوشم کرد و اروم زمزمه کرد .

"جیمینی...میخوامت ... خیلی بد ."نفساش به گوشم میخورد و باعث شد بلزرم . زبونشو رو لاله گوشم کشید و من بدون اختیار اروم ناله کردم .
یهو از کاری که کردم چشمام گشاد شد و سریع دهنمو با دستام گرفتم . تهیونگ بهم نگاه کرد و پوزخند زد .

"بیبی لازم نیست دهنتو ببندی چون بعد از این قراره صدای ناله هات کل اتاقو پر کنه . درست همونجوری که من میخوام . "

دستامو گرفت و از دهنم دور کرد و چسبوند به دیوار .صورتشو بهم نزدیک کرد و آروم شروع کرد به بوسیدن لبام . احساس میکردم قلبم داره میاد تو دهنم . سریع چشمامو بستم . نمیتونستم باور کنم کراشم داره منو میبوسه حتی با اینکه مسته یه قسمتی از وجودش میخواد که منو ببوسه . احساساتم پیچیده بود هم فکر میکنم این درسته هم نه .

تهیونگ سرشو تکون داد تا بتونه بوسه رو عمیق تر کنه . دستاشو از رو دستام برداشت و کمرمو گرفت و به به بدش خودش چسبوند .
میتونستم حرارت بدنشو حس کنم . تند تند زبونشو میکشید رو لبامو و گازشون میگرفت . اروم ناله کردم و دهنم باز شد .  تهیونگ زبونشو وارد دهنم کرد . باز زبونش تمام جاهای دهنمو لمس میکرد . نمیدونستم این درسته یا نه ولی تصمیم گرفتم انجامش بدم . این فوق العاده حس خوبی داشت . از طرفیم تهیونگ دوست صمیمیم بود که من عاشقش بودم پس فکر کنم میتونستم بهش اجازه بدم باکره گیمو ازم بگیره .

تهیونگ سریع دستشو گذاشت زیر باسنم و منو بلند کرد و برد رو تخت خوابوند . خودشم سریع لباسشو کشید بالا و در اورد . آه تهیونگاا تو واقعا باعث میشی من بخوام زیرت باشم ....

او مای گاد این واقعا من بودم که اینو گفتم .؟؟؟

تهیونگ اومد روی من و شروع کرد دوباره بوسیدنم . میدونستم دیگه قدرت مقاومت باهاشو ندارم .لبای تهیونگ اروم پایین میرفت و شروع کرد به بوسیدن گردنم . درست همونجوری که همیشه اینکارو میکرد . با هر حرکتش حس میکردم دارم سخت تر میشم .
همزمانی که داشت گردنمو میبوسید دستشو کرد زیر لباسم . اروم دستشو رو شکمم میکشید و کم کم بالا تر میرفت . نوک سینه هامو با انگشتاش گرفت و اروم باهاش بازی میکرد . دیگه اختیارم دست خودم نبود و بی وقفه ناله میکردم .

"آآاااه ....تهیونگااااا... اومممم .." بلند ناله کردم وقتی تهیونگ گردنمو گاز کرفت و لاو مارک به جا گذاشت . اوممم این فوق العاده بود . تهیونگ سرشو اورد بالا و تو چشمام نگاه کرد . چشماش پر از خواستن بود . حس کردم داره یه جور ازم اجازه میگیره سرمو به نشانه ی موافقت تکون دادم .

more than a bestfriend +18 [completed]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang