یک...دو...سه...چهار...پنج...شش...
صدای تیک تاک مسخره ی ساعت رو میشمرد...نمیخواست اما تنها صدایی که میشنید اون بود...انگار به جز اون هیچ صدای دیگه ای شنیده نمیشد...
البته که نمیشد
سکوت مطلق بود
یک سکوتِ مرگ اورخانه کاملا تهی شده بود از هر صدایی که متعلق به یک موجود زنده باشه؛اونقدر سکوت که حتی صدای نفس هاش رو هم میشنید...
صدای تیک تاک کلافهش میکرد
نمیخواست بشنوه اما اون صدا به ذهنش چنگ میزد.کلافه از روی تخت بلند شد و نشست.
لرز خفیفی رو حس کرد وقتی ملحفه رو کنار زد و تن عریانش جریان هوای بیشتری رو لمس کرد.با درماندگی دستی به صورتش کشید و چشم هاش رو بست.
انگار داشت خفه میشد.نمیدونست باید چکار میکرد؛اصلا مگه میتونست کاری هم بکنه؟!
اصلا مگه کاری از اون برمیاومد؟!
رسیده بود به اون نقطه ی سخت انتخاب...
دقیقا جایی که نمیدونست باید چکار کنه...دقیقا اونجا که هر طور به مسئله نگاه میکرد؛بیشتر به غیر قابل حل بودنش پی میبرد...
-توی زندگی ممکنه برسی به نقطه ای که انتخاب بین گفتن و نگفتنِ یک حرف برات گرون تموم بشه...
حرفایی که نگفتنشون روحت رو میکُشه و گفتنشون نابودت میکنه...
دوراهی گریز ناپذیری که نمیشه حتی اسمش رو انتخاب گذاشت...-پا روی پارکت های سرد گذاشت و از تخت جدا شد. به سمت حمام اتاق حرکت کرد و اجازه داد جریان اب وان رو پر کنه.
بیرون رفت و نگاهی به آینه ی قدی اتاقش انداخت.
میدونست که اون، اونجا نیست؛بعد از بحث دیشبشون از اونجا رفته بود و البته که مثل همه ی بحث ها و قهر های دیگه...این یکی هم برای اون حکم تکرار مکررات رو داشت...شاید بهتر بود بازی عجیبی که بینشون شروع شده بود رو تمام میکرد...
حوله و لباس هاش رو روی تخت گذاشت و به سمت حمام حرکت کرد.
آینه ی تقریبا بزرگ بخار گرفته،چهرهش رو محو تر از همیشه نشان میداد.
دست کشید روی اون گرمای نشسته روی آینه و بیشتر به چهره ی خستهش خیره شد...
دنیا به اون حق انتخاب نداده بود...
شاید هم اون اونقدر شجاع نبود که بتونه پای انتخاب هاش بایسته...هر چیزی که بود؛غم بود و ناامیدی و شکستگی...
به سال های قبل فکر کرد...
به حرف هایی که شنیده بود...
به روزهایی که گذرانده بود...به هر چیزی که اون رو تبدیل کرد به ادمی که هست...
تبدیل کرد به ادمی که نبود...
YOU ARE READING
Change My Mind~L.S [Completed]
Fanfiction"یکم صبر داشته باش، همهچیز تغییر میکنه..." "همهچیز؟! نه...هیچ چیزی عوض نمیشه، مگه اینکه اون لعنتی تغییر کنه..." "پس انجامش بده...نظرش رو تغییر بده..." پابلیش مجدد کتاب کامل شدهی change my mind. نوشته شده در اول فوریهی 2018. پایان، پنجم سپتامبر20...