مقابل ات ایستاده ام...
مقابلِ تویی که زیباترین اثر هنریِ خلق شده ای...مقابل ات ایستاده ام و نفس هایم به شماره
افتاده اند در هوایی که عطر تنت را به سرقت برده است...تو شاهکاری...
شاهکاری که مقابل اش ایستاده ام و نمیدانی چه دشوار است که عاشق یک شاهکار نباشی....
.
.در رو باز کرد و تاریکیِ مطلق؛اولین چیزی بود که با اون رو به رو شد.
وارد اتاق شد و کلید های میان دستش رو روی کانتر رها کرد.
چمدان تقریبا بزرگش رو گوشه ی نشیمن گذاشت و به سمت پنجره ی بزرگی که با
پرده های خاکستری رنگی پوشانده شده بودند حرکت کرد.پرده ها رو کنار زد و با دیدن نمای زیبایی از ایفلِ درخشان در شب های پاریس؛لبخند زد...
منظره ی مورد علاقهش که میتونست برای
ساعت ها بدون خستگی با نگاه های خیرهش اون رو ستایش کنه.دست هاش رو توی جیب های شلوار جین آبی روشنی که به تن داشت فرو کرد و به سمت اتاق خواب قدم برداشت.
صدای تق و تق پاشنه های بلند کفش های مشکی رنگش سکوت اتاق رو به چالش میکشید.
وارد اتاق شد و فورا به سمت حمام نسبتا بزرگی که گوشه ی اتاق قرار داشت حرکت کرد.
کفش های براقش رو از پاهای خستهش خارج کرد و مقابل حمام رهاشون کرد.
جین تنگش رو از پاهای کشیدهش بیرون کشید و
با نیم تنه ی مشکی رنگ و پنتی همرنگ اون،وارد حمام شد.مقابل آینه ی بزرگ نصب شده روی دیوار حمام ایستاد و به چهره ی خستهش نگاه کرد.
دسته ای از موهای بلوندش رو پشت گوشش گذاشت و دستش رو روی پیشانیش کشید.
عقب تر رفت و روی لبه ی وان نشست و دست هاش صورت آرایش شدهش رو پوشاندند.
دختری که با خستگی نگاهش رو به تاریکی بین دست هاش دوخته بود...
باید خودش رو برای اخرین فشن شویی که در اون سال داشت اماده میکرد.
میخواست برای مدت زیادی از همه چیز فاصله بگیره...
از طراحیِ لباس های مورد علاقهش؛که تنها کاری بود که میدونست دلش میخواد برای ابد؛تکرارش کنه...
از فشن شو هایی که با عشق،در کشور ها و شهرهای مختلف برپا میکرد...
از ثروت...از شهرت...از پول...
نیاز به آرامش داشت و دور شدن از هر چیزی که طی این مدت بی اندازه درگیرشون شده بود.
با صدای زنگ گوشیش سرش رو بلند کرد و
بی توجه به اثر رژ لب سرخ رنگی که روی دست راستش به جا مانده بود،از حمام خارج شد و گوشیش رو از جیب شلواری که روی زمین افتاده بود بیرون کشید.
DU LIEST GERADE
Change My Mind~L.S [Completed]
Fanfiction"یکم صبر داشته باش، همهچیز تغییر میکنه..." "همهچیز؟! نه...هیچ چیزی عوض نمیشه، مگه اینکه اون لعنتی تغییر کنه..." "پس انجامش بده...نظرش رو تغییر بده..." پابلیش مجدد کتاب کامل شدهی change my mind. نوشته شده در اول فوریهی 2018. پایان، پنجم سپتامبر20...