Change My Mind~L.S [Completed]

Far away

🎼So Far Away~Martin Garrix & David Guetta

Oh, love
How I miss you every single day when I see you on those streets

Oh, love
Tell me there's a river I can swim that will bring you back to me

'Cause I don't know how to love someone else
I don't know how to forget your face

Oh, love
God, I miss you every single day and now you're so far away

***********

همیشه میگن، ماه پشت ابر نمیمونه...
ماهی که پشت ابر نمیمونه؛میتونه بعد از بیرون اومدن و نشان دادنِ خودش؛اونقدر درخشان باشه که تمام سمتِ تاریک زندگیت رو روشن کنه...

یا اونقدر تیره و پر از حفره های بزرگ و کوچک...که همه چیز رو برات تلخ تر و سخت تر از قبل کنه...

اما در هر صورت حقیقت همینه...

ماه هرگز، پشت ابر نمیمونه...

.
.
.

"خب...نمیخوای بگی چی شده!؟"

زین کلافه پرسید و به چهره ی نایل چشم دوخت...
مقداری تردید...کمی اضطراب...و شاید اندکی خشم!
نمیتونست تشخیص بده چی توی اون چهره میبینه...
اما هر چیزی که بود؛خبر از اتفاقات خوبی نمیداد...

چند دقیقه ای میشد که نایل وارد خانه ی لیام و زین شده بود؛روی کاناپه ی کرمی رنگ اونها،درحالی که اِما کنار اون بود،نشسته بود.
دست اِما روی ساق دست اون قرار گرفته بود و سعی میکرد بفهمه دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادنه!

"لیام..."

نایل لیامی رو خطاب قرار داد که نگاهش روی چهره ی خسته ی زین بود.
ساعت تقریبا یازده شب رو نشان میداد؛و همه ی اونها بعد از روز کاری و خسته کننده ای که داشتند نیاز به کمی استراحت داشتند؛اما حالا همه منتظر شنیدنِ حرف هایی بودند،که نایل برای گفتنشون تعلل میکرد.
لیام نگاهش رو به نایل داد و بی هیچ حرفی منتظر موند...

"تو چند وقته هری رو میشناسی؟!"

بی مقدمه پرسید و لیام،متعجب ابروهاش رو درهم کشید.
واقعا با اون همه اضطراب به اونجا اومده بود تا درباره ی قدمت رابطه ی دوستیِ اون دو نفر سوال کنه؟!

"چند سالی میشه!برای چی اینو میپرسی؟!"

"گفتی هری دوست دختر داره؛درسته!؟"

"اره.دوست دختر داره...خیلی وقته باهمن"

"اسمش؟!"

"این سوالا برای چیه نایل؟!"

زین پرسید و خودش رو؛ روی مبل کمی جا به جا کرد و جلوتر کشید.

"انگار یه چیزایی هست که همه ازش بی خبریم!یه چیزایی که در حد فاک مهمن!"