کلاسش تازه تموم شده بود و داشت از در کلاس بیرون میومد این روزا همه خیلی عجیب شده بودن یعنی از یک هفته پیش که لباسای جدید خریده بود و قرصایی که بک بهش داده بود رو خورده بود تا جوشاش از بين بره انگار بقیه عجیب نگاش می کردن وقتی رد میشد از جایی انگار دخترا پچ پچ می کردن و این برای پارک چانیولی که تقریبا از ۹ سالگی دیگه تو مرکز دید نبود عجیب بود و باعث میشد بیش از حد معذب بشه دیگه از دانشگاه خارج شده بود و داشت سمت ایسگاه اتوبوس میرفت تا بعد از یه کلاس سر صبح خسته کننده بره خونه و یکم استراحت کنه که با توپی که به کمرش خورد روی زمین افتاد و باعث شد عینکش از روی چشماش بیوفته
_اوه ببخشید حالت خوبه؟
به سمتش برگشت بخاطر افتادن عینکش خوب نمی تونست ببینه ولی تشخیص اینکه اون ناجهیونگ پسر قلدر دبیرستان و از شانس بد چانیول دانشگاهشونه کار سختی نبود
YOU ARE READING
alter ego
Fanfictionكاپل: چانبك،بكيول!؟✨🔥/ كايسو🐻🐧 ژانر: رمنس🦋/ كمدي🤣/ اسمات😑👨❤️💋👨❌/ زندگي روزمره👀 BBH:shut the fuck up l'm not gay❌📛 🚫متوقف شده🚫 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ واو باورم نميشه دو كيونگسو.. اوه ساري بيب دي او بزرگ 👶🏻بخاطر...