alter ego

"bet"(9)

تقریبا یه ساعت از زمانی که راه افتاده بودن میگذشت

کیونگ فک می کرد قراره کای کنارش بشینه و کل طول راه اذیتش کنه اما وقتی دید کای رفت صندلی جلو نشست یکم اروم گرفت البته وقتی متوجه شد اونا ۵ نفرن که یکیشون انقدر چاقه دوتا حساب میشه تصمیم گرفت به کای التماس کنه تا بیاد عقب بشینه

وضعیت وقتی بدتر شد که اون خپل صندلی عقب خوابش برد و اگه قبلا یکم جمع میشست حالا دیگه اونم نبود و این دلیلی بود که کیونگ حال پشه هایی که رو شیشه له میشدنو به خوبی درک می کرد

خب این همه ماجرا نبود خراب شدن کولر ماشین مطمعنا یکی دیگه از بدبختیاش بود حالا هم داشت له میشد هم می پخت و از همه رو مخ تر لبخندای مزخرف کای بود که هر بار به سمت عقب برمی گشت با دیدن کیونگی که داره با پنجره ماشین یکی میشه باز میشد

_هیونگ نظرت چیه تو اینجا یه استراحتی بکنیم و یه دستشویی چیزی بریم؟

لومین که داشت رانندگی می کرد اول می خواست ردش کنه اما با دیدن کیونگ که خیلی سعی داشت در حالتی که داره هم له میشه هم اب خودشو شبيه گربه شرك كنه دلش نیومد که ردش کنه

_باشه کیونگی یکم اینجا وایمیستیم

لبخندی به روی کیونگی که انگار بهترین خبر دنیا رو بهش داده بودن زد

_مرسی هیونگ

لومین لبخندی زد ماشین و پارک کرد و این کیونگ بود که با کشیدن دستگیره در به علت سنگینی زیاد بغل دستیش تقریبا از ماشین پرت شد بیرون و به زور خودشو کنترل کرد تا با مخ روی زمین فرود نیاد

کای از ماشین پیاده شد و همون طور که هندزپیریش تو گوشش بود دستاشو به سمت بالا كشيد و کش و قوسی به کمرش داد سفرای ماشیني واقعا خسته کننده بودن و‌کای هنوزم متوجه نمیشد که چرا رئیس بجای اینکه با هواپیما بفرستتشون تصمیم گرفته بود با ماشین راهیشون کنه

نیاز داشت یکم مثانشو خالی کنه پس به ارومی پاهاشو به سمت سرویس بهداشتی کشید و اصلا متوجه جوجه پنگوئنی که دنبالش راه افتاده بود نشد

وارد دستشویی شد و دکمه شلوارشو باز مرد هنوز اقدام به پایین کشیدن شلوارش نکرده بود که با کوبیده شدنه در با صدای بلند شاش بند شد

با تعجب به سمت در برگشت که متوجه کیونگ شد ا‌ون بچه پنگوئن دقیقا داشت چه غلطی می کرد!؟ قيافش کاملا جدی بود

داشت به سمت کای قدم برمیداشت

کای حتی متوجه این نشد که با هر قدم کیونگ یه قدم به سمت عقب برمیداره و وقتی پشتش با دیوار سرد دستشویی تماس پیدا کرد تازه متوجش شد