اونقدر خندیده بود که رنگ صورتش به قرمز تغییر رنگ داده بود کاملا سست شده بود
فقط به در تکیه داده بود و ریسه میرفت و کیونگ دقیقا مثه بچه ای که شب ادراری گرفته و جاشو خیس كرد گوشه دیوار وایستاده بود و شلوارشو چسبیده بود
دیگه حتی نگران به فاک رفتن بوت عزیزشم نبود ابروش همه چیزش رفته بود واقعا خدا باهاش چه پدرکشتکی داشت كه تا یکم برا خودش جذبه جمع کرده بود باید انقد زود گند ميزد بهش!
_لعنتی اون شور...ت توری قرمزو چجور..ی پوشیدییی فاکک
کای به زور تونست میون خنده هاش حرف بزنه
خب حالا که به اندازه کافی ابروش به فاک رفته بود ترجیح میداد از اتاق بزنه بیرون تا حداقل بوتش به فاک نره
اروم خودشو سمت در کشید و دستگیرشو پایین کشید در کمی باز شده تازه اونجا بود كه متوجه شد کای پشت در نشسته

YOU ARE READING
alter ego
Fanfictionكاپل: چانبك،بكيول!؟✨🔥/ كايسو🐻🐧 ژانر: رمنس🦋/ كمدي🤣/ اسمات😑👨❤️💋👨❌/ زندگي روزمره👀 BBH:shut the fuck up l'm not gay❌📛 🚫متوقف شده🚫 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ واو باورم نميشه دو كيونگسو.. اوه ساري بيب دي او بزرگ 👶🏻بخاطر...