بك كپ كرده بود نميفهميد يا نمي خواست بفهمه ولي واقعا درك منظور چان يكم زيادي براش سخت بود
_چه كمكي؟
چاني كه حالا لپاش گل انداخته بود ولي هنوزم به همون اندازه نگاهش جدي بود اروم با دست به پايين تنه بك اشاره كرد
براي چند ثانيه كل اتاق تو سكوت فرو رفت و اين نشون از طوفان بعدش ميداد چان كم كم داشت از سكوت بك شوكه ميشد كع با صداي قهقه هاي بلند بك از جاش پريد صداي خنده هاش زيادي بلند بود رگاي پيشوني و گردنش بيرون زده بودن و چشاش خون افتاده بود چجوري تو چند دقيق انقد تغيير كرده بود
_گمشو بيرون
بك با صدايي كه حالا دو رگه شده بود گفت
چان دوباره نگاهشو تو چشماي بك انداخت چرا انقد عصبي بود چرا يهو انقد داغون شده بود قضيه چي بود!؟
بك دستي توي موهاش كشيد و عصبي دست چانو گرفت و كشيد
_مشكل ذهني كه داشتي كرم كه شدي گفتم دكمتو بزن فرار كن
با ديدن اينكه چان هيچ تغييري نكردي دستشو گرفتو به سمت در اتاق كشيد درو باز كردو خواست با خودش بكشتش بيرون كه چان غافلگيرش كرد و تو بغل خودش كشيدش و محكم فشارش داد نمي دونست نمي فهميد مشكل بك چيه ولي حس مي كرد واقعا اون بغلو نياز داره محكم فشارش ميداد انگار مي خواست بك تو بغلش حل شه ولي زياد طول نكشيد كه بك هلش داد و از بغلش بيرون اومد از شدت عصبانيت ميلرزيد و اون پوزخند رو مخم هيچ كمكي به داستان نمي كرد دوباره دست چانو گرفت و كشيد اين بار از پله ها پايين رفت و وسط سالن به جلو پرتش كرد
YOU ARE READING
alter ego
Fanfictionكاپل: چانبك،بكيول!؟✨🔥/ كايسو🐻🐧 ژانر: رمنس🦋/ كمدي🤣/ اسمات😑👨❤️💋👨❌/ زندگي روزمره👀 BBH:shut the fuck up l'm not gay❌📛 🚫متوقف شده🚫 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ واو باورم نميشه دو كيونگسو.. اوه ساري بيب دي او بزرگ 👶🏻بخاطر...