هی لاوز!..
ویرایش لیتل استرنجر انجام شد...
اینم یه پارت نسبتا طولانی که خیلی درخواستش رو داشتین..پیشنهاد میکنم ویدیوی بالا رو حتما ببینین
تا با ریتم آهنگ آشنا بشین
اون کیتن سفیده هم لوییه قشنگ صداش اون طوریه فسقلی من😍من اصلا میونهی خوبی با شرط گذاشتن ندارم..
دوس ندارم اجباری توی حمایت ها باشه دلم میخاد دلیلتون برای حمایتها دوس داشتن فیک باشه ولی
از اونجا که یه بهونه نیاز دارم برای دیر آپ کردن شرط میذارم😁
(پایین چپتر میگم که با خیال راحت بخونید)همین دیگه شمارو با لیتل استرنجر تنها میذارم...
___________________
چشمهاش رو با مشتهای کوچولوش میماله بعد چندبار پلک میزنه.
همه جا تاریکه تاریکه اما از اونجا که دید خوبی توی تاریکی داره، به علاوه یادش مونده قبل از این که از گریه خوابش ببره کجا قایم شده بوده، به راحتی فضای اطرافش رو تشخیص میده. هوای داخل کابینت کوچیک گرفتهتر شده. شایدم این به خاطر یه کوچولو ترسیه که یهو سراغش اومده.
لویی:تِدی!!!...
دنبال عروسک خرس کوچیکش میگرده و به محض پیدا کردنش، محکم بغلش میکنه.سرش رو به آرومی به در کابینت میچسبونه. گوشش به سمت در میچرخه تا صداهای بیرون رو بهتر بشنوه اما دریغ از کوچیکترین صدا..
پس هری کجاس؟؟
بقیه کجان؟؟یه فشار کوچولو به در کابینت میده تا بتونه بیرون رو ببینه.
اون جا هم تاریکه تاریکه..
لویی:هررییییی!..
میگه و میذاره در کابینت سریع بسته بشه تا دوباره توش قایم بشه.
این یه رفتار گربه ایه که توی فضاهای کوچیک بیشتر احساس امنیت میکنه.منتظر جواب هری میشه...
گوشاش میخوان به محض شنیدن کوچیکترین صدایی از جانب مرد مو فرفری بچرخن و جهت صدا رو دریابی کنن ولی...
فقط سکوت محض به گوشاش میرسه.
YOU ARE READING
Little Stranger(LS)
FanficCan you feel the things I feel right now with you Take my hand There's a world I need to know ~~Little Stranger