Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
« فلش بک به یک هفته قبل از شروعِ فیک ، قسمت سوم : »
تهیونگ لبخند زد : پس واقعا خودتی !
شوگا اصلا حس خوبی نداشت : میبینی که خودمم ، که چی ؟ عادتته مردم رو تعقیب کنی ؟
- پس فهمیده بودی ها ؟ ... واو براوو ! و شروع به دست زدن کرد .
شوگا بی علاقه به حرکات نمایشیش به سمتش رفت : واسه این دلقک بازیات وقت ندارم ! چی میخوای ؟
تهیونگ خودش رو کمی عقب کشید و با دیدن نگاه عصبیش تصمیم گرفت بره سر اصل مطلب ؛ از جیبش یه فلش دراورد : من چیزی نمیخوام ولی تو مطمئنا اینو میخوای !
یک لحظه متوجه منظورش نشد ولی بعد از نگاه کردن به پشت سرِ تهیونگ ، فهمید منظورش چیه ! مانیتور بزرگی که روی میز بود ، سول جو رو که دراز کشیده بود نشون میداد ... دوربین هنوز روشن بود ولی به نظر نمیرسید در حال ضبط باشه !
میخواست برای مزاحمتی که برای نقشه ش ایجاد کرده بود اینقد بزنش که برای مرگ التماس کنه ولی نمیدونست فیلم واقعا توی فلشه یا جای دیگه : لعنت بهشون ! چقد خریدیش ؟ چقد میخوای واسش ؟
تهیونگ جا خورد ولی بعد از چند ثانیه با ذوق جواب داد : چه تیزی پسر ! خوشم اومد ! ... ولی اشتباه میکنی ، پول چیزی نیست که من میخوام ، مخصوصا پول شوگر ددیِ پیرت رو !
اخم هاش توی هم رفت : پس چی میخوای ؟
تهیونگ از تو چهارچوب در کنار کشید و با دست به داخل اتاق اشاره کرد : چرا نمیای تو ؟ فک کنم صحبتمون یکم طولانی شه !
باید این مسئله رو همینجا حل میکرد . این همه سال سول جو رو تحمل کرده بود چون به پولش احتیاج داشت ولی الان که به اندازه کافی جمع کرده بود و میخواست از شرش خلاص شه این پسر با اون نگاه شیطنت آمیزش داشت همه چی رو به هم میریخت !
وارد اتاق شد ، با دیدن کاناپه بدون توجه به تهیونگ به سمتش رفت و خودش رو روش انداخت و نشست .
