« خاطرات نامجون ، قسمت اول »
- هیونگ پاس بده !
- نه هیونگ توپ مال منه به من پاس بده !
به قیافه ی توی هم رفته ی جونگ کوک و تهیونگ که با اون شلوارک های پارچه ای و پاپیون های ست شده باهاشون رو به روم ایستاده بودن و منتظر بودن ببینن که کدوم یکیشون رو انتخاب میکنم نگاه کردم و خندیدم .
هر بار که میخواستیم باهاشون بازی کنم همین آش بود و همین کاسه ؛
جونگ کوک شروع میکرد به رخ کشیدن اینکه من برادر بزرگترشم و از اون طرف تهیونگ سعی میکرد بهش بفهمونه که من هیونگ اون هم حساب میشم و گاهی کارشون به جایی میکشید که اینقد همدیگه رو گاز میگرفتن تا وقتی که یکیشون زیر گریه بزنه !
از دید این دو تا وروجک هرکی اول میزد زیر گریه یعنی ضعیف تر بود و من برادری بودم که یه دونسنگ ( خواهر یا برادر کوچک تر ) قوی میخواستم نه کسی که اشکش دم مشکش باشه !
ولی از دید من ؟
این بود که اگه طرف جونگ کوک رو میگرفتم مادر تهیونگ و اگه طرف تهیونگ رو میگرفتم مادر خونده م که مادر خونی جونگ کوک بود تا یک ماه بهم چشم غره میرفتن و با زبون تیزشون جلوی پدرم بهم کنایه میزدن !
با نگاهی درمونده ای که به سمت آقای پارک که با لبخند بهمون خیره شده بود ، روونه کردم ازش خواستم که یجوری پادرمیونی کنه !
خونه ی تهیونگ بودیم و آقای پارک که دست راست پدرش محسوب میشد ، اومده بود پیش ما که پدرامون بتونن به راحتی راجب مسائل کاری صحبت کنن !
با همون لبخندی که به لب داشت همونطور که به سمتمون میومد ، با صدای رسا و بلندش گفت :
پسرها فک نمیکنین دیگه برای این دعواها بزرگ شدین و بهتره نامجون هیونگتون رو اینجوری معذب نکنین !اخم های تهیونگِ چهار ساله توی هم رفت :
ولی آجوشی اون توپ مال منه !آقای پارک : درسته تهیونگ ولی نامجون و جونگ کوک هردو مهمونت هستن و اگه میخوای بهشون خوش بگذره باید اجازه بدی که با وسایلت بازی کنن اونم بدون اینکه احساس ناراحتی کنن ! همونطور مثل وقتایی که تو میری خونشون و باهات بازی میکنن .
YOU ARE READING
TaeGi - Silent Tears 🎭
Fanfictionفیک اشک های خاموش • کاپل اصلی : تهگی ( سوییچ ) ، یونجین • کاپل های فرعی : نامجین ، کوکمین ، هوپمین • ژانر : درام ، روانشناسی ، مافیا ، رمزآلود ، اسمات • نویسنده : Fallen Wolfie • موضوع : یونگی پسر مستقل ولی منزوی ای که تنها دوست صمیمیش جین هست زند...