"داری چیکار میکنی؟"هری گفت وقتی دستای زین که رونش بود داشت اروم اروم بالا میرفت
"فقط دارم روناتو میمالم احتمالا هنوز بخاطر دیشب درد میکنن"زین معصومانه به هری نگاه کرد٫کسی که داره اهسته ماشینو میرونه و نگاشو از جاده برنمیداره
نیشخند زد وقتی دید هری بخاطر حرفاش سرخ شد به مالیدن رونش که پوشیدس با هوس ادامه داد.از درون نیشخند زد وقتی هری لباشو لیس زد و بهم چسبوندوسخت چرخ و روند.زین به اندازه ای میشناسش که بفهمه حقش داره کار میکنه
هری ارومانه ولی مطمئنا داره میزنه بالا
سه ماه شده از اولین باری که عشق بازی کردن٫اینجوری بگم که از اون شب به بعد دیگه نمیتونن خودشونو کنترل کنن.هرشانسی که پیدا میکنن همدیگرو لمس میکنن ٫حتا اگه لمس کردن دست همدیگه باشه یا زدن درکون همدیگه.بهرحال اونا زیادی همدیگرو دستمالی میکنن
هرموقع که هری از سرکار به خونه میرسه با بوسهای گرسنه(hungry kisses٫،لب و دهن همو میخورن به اصطلاح تو دهن همن)بهش خوش امد میگه که اخرش به بلوجاب دادن به همدیگه یا کردن هری ختم میشه روی هرمحیطی که بهشون نزدیک تره
روی کانتر اشپزخونه٫تو اتاق خوابشون روی مبل تو حموم زین هرشانسی که پیدا کنه هریو میکنه.
این عادلانس چون هریم هرشانسی پیدا میکنه زینو دست میندازه و اذیت میکنه ،وقتی سرکاره با فرستادن عکسای سلفی تو دستشویی اداره یا فرستادن مسیجای درتی...این پسر خوب میدونه چجوری مرد چشم عسلیو حشری کنهو شاید ازقصدم اینکارارو میکنه
طبق حرف دوستاشون٫اونا ۱۴دیقه و ۵۶ثانیه صبرکردن قبل اینکه تو دستشویی ناپدید شنبعدازاینکه همه پسرارو شب ماه پیش ملاقات کردن.زین با نیشخند از دستشویی بیرون اومد و با شان مواجه شد که داشت واس پسرا تعریف میکرد که چقد سروصداهاشون بلند بوده و هری مثل گوجه کل شبو قرمز بود
درواقع اونا دوبار سکس کردن ٫بعد برگشتن به اپارتمانشون.خب اونا فقط خواستگاری شان از نایلو جشن گرفتن
"زین من دارم رانندگی میکنمو ما داریم میریم سرکار"پسر کوچیکتر زمزمه کرد ولی بیشتر صدای ناله دراومد
"این هیچ وقت مارو متوقف نکرده"زین نزدیک ترشد و با شهوت توی گوشه هری گفت و لرزه به تن پسر انداخت"ماشینو نزدیک پارک ترک شده نگه دار باشه؟"
هری سرشو تکون داد واز سراسودگی نفس عمیق کشید وقتی زین عقب کشید ولی نه قبل اینکه زیرگوششو ببوسه .چند دیقه بعد اونا جلوی پارک بودن و هری از سوپرایز نفسش برید وقتی زین سریعا کشیدش سمت خودش و لباشو زخم کردو بوسید
وقتی هری کاملا حواسش با بوسه پرت شد ،زین اروم اونو بالا سمت خودش کشید"توهمیشه انقد حشریی"هری نرم خندید و زین بوسشون و قطع کرد تا لباشو به گردن هری بچسبونه
ESTÁS LEYENDO
Infinity >>Zarry (Persian translation)
Fanficچيزي كه توي گذشتس , مقدمس. -شكسپير (تو ميتوني بدويي ميتوني قايم شي ولي نميتوني از گذشتت فرار كنى)