BRAIN

1.9K 466 96
                                    

محكم بازوي يونگي رو چسبيده بود و به اتفاقاي يك ساعت پيش فكر ميكرد

يونگي ريلكس روي مبل نشسته بود و شير قهوه اي كه درست كرده بود رو ميخورد و رازبقا نگاه ميكرد و منتظر بود تا جيمين  به خودش بياد و براش همه چيزو تعريف كنه

جيمين آب دهانش رو قورت داد و بلاخره بعد از كلي كلنجار رفتن با خودش تصميم گرفت كه به يونگي همه چيزو بگه اما نميدونست از كجا شروع كنه

جيمين:( خانوم...ك..كيم...دهنش...بو...گنده ميده)

يونگي توقع شنيدن هرچيزي رو داشت بجز اين
قيافه ي مشمئز شده اي به خودش گرفت و برگشت سمت جيمين
يونگي:( الان .... داري غير مستقيم بهم ميگي از اون پيرزن لب گرفتي؟)

جيمين از حرف يونگي تو جاش پريد و به دوست ملعونش نگاه كرد
جيمين:( چرا عاخه بايد ازش لب بگيرم لعنتي من گيم اگرم گي نبودم چرا بايد از يه پيرزن لب ميگرفتم؟)

يونگي كه خيالش راحت شده بود شونه هاش رو انداخت بالا و دوباره به تلويزيون چشم دوخت:( نميدونم گفتم لابد دلت شوگر مامي خواسته.... البته يسري چيزا شنيده بودم راجبه اينكه خانوم كيم پدوفيلي داره)

جيمين اروم زد رو شونه ي يونگي 
جيمين:( پدوفيلييييي .... داري ميگي من بچم؟)

يونگي:( نه ولي خانوم كيم همسن جدته)

جيمين خواست چيزي بگه كه صداي جيغي از توي راهرو اومد

يونگي و جيمين با تعجب به همديگه نگاه كردن و بعد با سرعت ديويدن سمت در

يونگي درو باز كردو با تعجب با پرستار خانوم كيم كه جلوي در باز خونه ي خانوم كيم نشسته بود و گريه ميكرد نگاه كرد

اون پرستار رو زياد ديده بود اگه نبود قطعا خانوم كيم هيچكاري رو توي خونش نميتونست انجام بده و از گرسنگي و كثيفي ميمرد

پرستار با ديدن يونگي و جيمين كه از در نگاهش ميكردن گريش شدت گرفت
پري:(اون....اون...هق .... نفس .... هق .... نميكشه)

يونگي دويد سمت تلفن و به اورژانس زنگ زد

همزمان جيمين سمت خونه ي خانوم كيم رفت
از بيرون به داخل خونه نگاه كرد

اون خونه كاملن شبيه خونه اي بود كه جيمين اشتباهي واردش شده بود

و عجيب تر...
خانوم كيم بود كه روي همون صندلي با چشم ها و دهن باز ... مرده بود؟

............

پرستاراي اورژانس اومده بودن و داشتن جنازه ي خانوم كيم رو با خودشون ميبردن

پليس ها هم اومده بودن چونكه پرستار ها بعد از بررسي جنازه متوجه شده بودن كه خانوم كيم نمرده بلكه به قتل رسيده

جيمين همه چيزو براي يونگي با من و من تعريف كرده بود و يونگي از دوتا چيز ميترسيد

خانوم كيم توسط روح "اون" به قتل رسيده باشه و اينكه جيمين مظنون به قتل بشه

SEEWhere stories live. Discover now