ساعت ٣ صبح بود
با صداي كوبيده شدن در اتاقش از خواب پريدانقدر از اتفاقات اين چند هفته هم از نظر روحي و هم از نظر جسمي خسته بود كه هر ساعت از روز اگه سرش رو روي بالشت ميزاشت خوابش ميبرد
بزور از تختش دل كند بلند شد و سمت در رفت
با حرص دستگيره درو گرفت و پايين كشيدبا اخم منتظر درو كامل باز كرد
توقع داشت كه چشمش به خواهر يا مادرش بخوره اما هيچكس پشت در نبود
جيمين:( فاك)
خواست بره داخل و درو به بنده و برگرده بخوابه كه صداي دويدن كسي رو از ته راهروي خونشون شنيد
اتاق جيمين اول راهرو بود و ته راهرو اتاق مادرش بود
وسط راهرو هم دست شويي و حمام و اتاق مهمان بودالبته چند وقتي بود كه اتاق مهمان به اتاق خواهرش تبديل شده بود
صداي دويدن هر لحظه به اتاق جيمين نزديك تر ميشد
جيمين نهايت سعيش رو كرد كه نترسه و فكر بد نكنهاما وقتي مردي رو توي تاركي راهرو ديد كه با سرعت از جلوي اتاقش رد شد رشته افكارش پاره شد و تصميم گرفت كه ديگه فكر نكنه
به ثانيه نكشيده بود كه تلويزيون روشن شد و صداي دو مرد كه انگار داشتن باهم راجب شركت ال جي صحبت ميكردن بلند شد
جيمين خواست به امن ترين جاي ممكن يعني زير پتوش برگرده ولي به محض اينكه برگشت با چهره ي ترسناك و خوني روحي كه چند روز بود بهش چسبيده بود و ولش نميكرد روبرو شد
چشمهاش كامل سفيد بودن ولي جيمين ميتونست بفهمه كه روح صاف توي چشمهاي خودش زل زدن
گوشه ي لب روح بالا رفت و دوتا دستش رو دو طرف شونه هاي جيمين گذاشت و محكم هولش داد
طوري كه جيمين روي زمين افتاد و از درد ماتحتش چشمهاش رو بست
وقتي چشمهاش رو باز كرد توي هال روبروي تلويزيون بود
"اولين كارگاه ال جي كه كنار اولين كارخونه ي متروكه ال جي هست ده كيلومتري شهر اينچئون ...... اولين كارگاه ال جي كه كنار اولين كارخونه ي متروكه ال جي هست ١٠ كيلومتري شهر اينچئون.....اولين كارگاه ال جي...."
انگار كه ويديو درحال پخش رو همين تيكه قفل كرده بود
و اون رو مردي كه كت شلوار پوشيده بود و يك پيكسل با آرم ال جي روي جيب كتش چسبيده بود مدام تكرار ميكرد
جيمين بلند شد و روي پاهاش ايستاد
اون روح چيزيرو ميخواست بهش بگههمون لحظه سردرد شديدي گرفت و سرش تير كشيد
اما مكالمه اي توي گوشش پيچيد
_قرار نيست اسم توي لعنتي به عنوان مهندس اين راديو ثبت بشه
+تو نميتوني جلومو بگيري احمق
_اميدوارم بعد از اينكه يه گلوله توي سرت حروم كردم هم بتوني اينو بگي
+بس كن كيم....نه خواهش ميكنم اسلحتو از رو سرم بردار
_گمشو به زندگي مسخره بعديت پارك تكيون
YOU ARE READING
SEE
Horrorوقتي كه جيمين ميفهمه ميتونه روح هر موجوديو ببينه وقتي توي خونه ي جديدشون شوهر خواهرش توسط يك روح كشته ميشه و جيمين تنها كسيه كه اخطارهاي روح توي خونرو ميفهمه و مهم تر اينكه اون روح نسبت نزديكي باهاش داره و بايد مشكلش رو حل كنه تا بتونه به زندگيه ب...