BROTHER

2.7K 470 462
                                    

براي چند ثانيه به صحنه روبروش زل زد
خب شخص توي كمد قطعا جانگكوك نبود و حتي فك كردن به اينكه اون چشماي پر از خشم نفرت مال جانگكوك باشنم خنده دار بود

اما با تمام نا ممكن بودنش تهيونگ به گول زدن قلب ترسيدش ادامه داد
تهيونگ:( جا...جانگكوك؟)

با اين حرف تهيونگ كسي كه توي كمد بود ضربه زدن هاش به در كمد رو تموم كرد و چشم هاش رو بست و تشخيص دادن حالت چهرش توي اون تاريكي براي تهيونگ سخت شد چون چشمهاش درست مثل دوتا چراغ كوچيك و كم نور كار ميكردن و انگاري كه از خودشون نور داشتن 

اما تهيونگ ميخواست اون رو ببينه تا حداقل كمتر بترسه و اصلا دلش نميخواست گمش كنه درست مثل وقتي كه يه سوسك بزرگ بالدار ميديد
توي همچين مواقعي نه دلش ميخواد اون سوسكو ببينه نه ميخواد از جلوي چشم هاش ناپديد بشه چون جفتشون به طرز فاكي ترسناكن (you know what I mean )

كمي خودش رو روي دستاش بالا كشيد تا بتونه مبايلش رو از ميز كنار تخت برداره
اما بزرگترين اشتباهش اون لحظه اي بود كه براي برداشتن گوشيش سرش رو برگردوند

چون وقتي دوباره به روبروش نگاه كرد هيچ اثري از شخص داخل كمد نبود

خواست از فرصت استفاده كنه براي همين سريع از جاش بلند شد و سمت در اتاق دويد تا بيرون بره اما هنوز به در نرسيده بود كه در خود به خود با شدت بسته شد

به نفس نفس افتاده بود و قطره هاي عرق سردش روي كمرش ليز ميخوردن و همون قطره ها باعث شده بودن موهاي جلوي سر تهيونگ به پيشونيش بچسبن

هنوز يه راهي بود
ميتونست از پنجره سرش رو بيرون ببره و از بقيه كمك بخواد

شايد تهيونگ كه از تمام قضيه هاي اخير بي خبر بوده دلش به احتمالات ديگه "بجز روح"هم خوش بوده

مثلا
شايد دزده
شايد آدم فضاييه
شايد جانگكوك داره اذيتش ميكنه
شايد يكي داره با يه پرنده كه ماسك زده سركارش ميزاره

ولي خودش هم قبول داشت كه گزينه آخر چرت ترين احتمال ممكنه

تهيونگ سريع از روبه روي در بودن به سمت پنجره چرخيد تا نقشش رو عملي كنه و خب اين قطعا اشتباه بعديش بود

كسي درحالي كه يك دستش رو روي شيشه ي پنجره گذاشته  بود و روي لبه ي پنجره ايستاده بود داشت به تهيونگ نگاه ميكرد

همون چشم هايي كه توي كمد داشتن با تمسخر نگاهش ميكردن حالا زير نور ماهي كه از پنجره تابيده ميشد بهش لبخند ميزدن

تهيونگ آب دهانش رو باصدا قورت داد و چند قدم عقب رفت

لب هاي شخص كنار پنجره كمي سخت زير اون نور ديده ميشد ولي بازهم پوزخندش قابل ديدن بود و همونطور كه به تهيونگ نگاه ميكرد دستش رو روي شيشه پنجره فشار ميداد

SEEWhere stories live. Discover now