سلام سلام
يه عده قبلا وت ميدادن و ديگه دارن كم لطفي ميكنن و ووت نميدنمنم بدجنسي ميكنم و تا وقتي ووت ها مثل پارتاي قبل نشه اپ نميكنم.
پارت ٨
صدای لیام درست کنار گوشش ميومد و همزمان چشم بندی رو چشماش بسته شد.. دکمه های پیراهنش توسط لیام باز شد و با رد کردن از شونه هاش کنار پاهاش رها شد.. پلاک رو از دستش گرفت و اونو رو میز کنار لوب که اورده بود گذاشت.
دورش چرخید و پشت سرش قرار گرفت.. دستاشو از سرشونه زین تا مچ دستاش کشید و اونا رو پشت کمرش برد و با هند کلاف بست..
نزدیکی بیش از حد لیام و نفسای داغی که به گردنش میخورد، اونو تحرک و مسخ میکرد. لیام فشار کمی با زانو به ساق پای زین وارد کرد و باعث شد کمی پاهاش خم بشه و در اخر زانو بزنه...
دستشو رو شونش گذاشته بود تا زین بلند نشه..
لیام- وقتایی که میایی تو این اتاق همینطوری رو زانوهات و لخت کنار در میشینی فهمیدی...
لحنش سرد و بی احساس بود.. طوری که کلمه هارو محکم تلفظ میکرد باعث میشد نفس زین تو سینش حبس بشه..
زین- ل.. لیام.. این منو م..میترسونه..
تک خنده لیام نه تنها ارومش نکرد بلکه استرس و ترسشو چند برابر کرد..
لیام چونشو گرفت و سرشو بالا کشید.. چشمای پوشیده شده با چشم بند و لبای قشنگش که از هم فاصله داشت اونو زیادی سکسی و هات میکرد.. ضربه ارومی با نوک انگشتاش تو صورتش زد..
لیام- تو این طبقه منو سیر یا ددى صدا میکنی.. هر بار اشتباه کنی 5 تا اسپنک میگیری..زین اب دهنشو با سر و صدا پایین فرستاد و نیشخند لیام رو عمیق تر کرد..
لیام- تنبیهت 30 ضربه با کمربند بود...
زین- ولی تو گفتی پسر خوبی بودم...
لیام ازش دور شد و صدای پاهاش نشون میداد جلوی کمد شلاق ها وایساده..
لیام-چون پسر خوبی بودی... قرار 10 تا با فلاگر بگیری و 20 تا با دستم..
چیزهایی رو جابجا کرد و صدای پاهاش نشون میداد داره بهش نزدیک میشه و در اخر روبروش ایستاده
لیام- بلند شو وایسا..
زین به واسطه دستای بستش به سختی بلند شد و رو بروی لیام ایستاد..
همه جا تاریک بود و انگشتای لیام که روی پوستش کشیده میشد، گرمای عجیبی رو تو کل بدنش پخش میکرد.. لمسهای نوازش وار زیاد دوام نیاورد وقتی دکمه شلوار زین رو به ارومی و با لمس های ازاردهنده باز کرد..
خون تو صورت زین دوید و لبشو به دندون گرفت.. نفساش سنگین شده بود و بدنش گر گرفته بود..
YOU ARE READING
Mistake [z.m_l.s]
Fanfictionداستان زيام و زويي و لرري و تري سام داره لطفا زير ١٧ سال نخونه ممنون لیام- اون خیلی مسته.... فک نکنم بتونه به ما سرویس بده زین از کنار پنجره به پسر نگاهی انداخت و با لبخند شیطانی جواب پارتنرشو داد. زین- اون خوشگله.. و گی گفته ما منتظر میشیم تا اون...