Part 11

1.9K 193 456
                                    


سلام سلام

ووت و کامنت یادتون نره...

لطفا بوک رو تو ریدینک لیستتون اد کنین..

اين پارت فقط اسماته و +١٨ اگه دوست ندارين نخونيد.

لوب، قلاده و دستبندی که از کشو برداشته بود رو روی تخت انداخت.. روش خم شد و چوکر چرم ضخیم رو دور گردنش بست..

دستبند های چرمی که ست قلاده بودن رو به مچ دستاش بست.. زبونشو از گردنش تا چونش کشید و لب پایینشو گاز گرفت. دستبند ها با زنجیر به هم وصل شده بود و با گرفتن زنجیر و کشیدنش باعث شد دستای زین بالا سرش ثابت بمونه..

زین- لطفا دستامو نبند.. ددی اینکارو میکنی؟

جوابشو نداد و بین پاهای زین نشست.. میخواست مچ دستاشو به گردنش ببنده یا شاید مچ دستاشو به مچ پاهاش میبست.. اینطوری دیگه نمیتونست تقلا بکنه و کاملا در اختیارش بود.. ولی فعلا برای این کارا وقت زیاد بود.. شلوار و باکسر زین رو از تنش در اورد و شروع کرد به گاز گرفتن و مکیدن رونش... بین پاهاشو لمس کرد و نفس پسر کوچیکتر تو سینه ش حبس شد..

لیام- زین میخوام همین الان انجامش بدیم..

با اینحال که ترسیده بود و به شدت استرس داشت، سرشو به نشونه مثبت تکون داد...

لیام- نباید بترسی.. اگه متوجه شدی، جوابمو واضح بده...

زین- ب.. بله ددی..

لیام- پسر خوب

داشت دروغ میکفت و کاملا مشخص بود مثل خرگوش ترسیده.. لیام میتونست صدای ضربان قلبشو که داشت سینشو سوراخ میکرد بشنوه..

دوتا از انگشتاشو رو لبای نیمه باز زین کشید.. با معصومیت گول زنندش، تیله های طلاییشو به لیام دوخته بود و باعث میشد نتونه برای به فاک دادنش یه لحظه بیشتر صبر کنه....

زبونشو با شیطنت روی انگشت لیام کشید و انگشتاشو به ارومی تو دهنش فرو کرد.. طوری که لباش دور انگشتاش حلقه شده بود و گونه هاش فرو رفته بود باعث میشد نفس لیام بند بیاد..

قرار نبود اون خرگوش کوچولو به این راحتی لیام رو تحت تاثیر قرار بده و کنترلشو به دست بگیره.. مجبورش کرد انگشتاشوتا جایی که میتونست خیس کنه. وقتی لیام به ته گلوش ضربه زد چن بار عق زد و چشماش پر اشک شد.. اب دهنش تا روی انگشتای لیام کش اومده بود و به سرفه افتاده بود

انگشتشو روی خط باسنش کشید و ازار دهنده روی سوراخش رو لمس میکرد و انگشت اشارشو تو سوراخش وارد کرد.

برای زین سوال بود وقتی لوب رو روی تخت انداخته چرا ازش استفاده نمیکنه.. پلکاشو رو هم فشار داد و لب پایینشو بین دندوناش گیر انداخت..

Mistake [z.m_l.s]Where stories live. Discover now